تو لیست خرید برای همسرم نوشته بودم: یک و نیم کیلو سبزی خوردن. همسرم آمد. بدوبدو خریدها را گذاشت خانه و رفت که به کارش برسد. وسایل را که باز میکردم سبزی ها را دیدم. یک و نیم کیلو نبود. از این بسته های کوچک آماده سوپری بود که مهمانی من را جواب نمی داد. حسابی جا خوردم! چرا اینطوری گرفته خب؟! بعد با خودم حرف زدم که بی خیال کمتر میگذارم سر سفره. سلفون رویش را که باز کردم بوی سبزی پلاسیده آمد. بعله. تره ها پلاسیده بود و آب زردش از سوراخ سلفون نایلون خرید را هم خیس کرده بود. در بهت و عصبانیت ماندم. از دست همسری که همه خریدهایش اینطوری است. به جای یک و نیم کیلو میرود سبزی سوپری میخرد و بوی پلاسیدگی اش را که نمی فهمد، از شکل سبزی ها هم متوجه نمی شود!! یک لحظه خواستم همان جا گوشی تلفن را بردارم زنگ بزنم به همسر که حالا وسط این کارها من از کجا بروم سبزی خوردن بخرم؟!ویک دعوای بزرگ راه بیاندازم. . بعد بی خیال شدم. توی ذهنم کمی جیغ و داد کردم و بعد همان طور که با خودم همه نمونه های خریدهای مشابه این را مرور میکردم ، فکر کردم: شب که آمد یک تذکر درست وحسابی میدهم. بعد به خودم گفتم: خوب شد زنگ نزدی! شب که آمد هم نرم تر صحبت کن. رفتم سراغ بقیه کارها و نیم ساعت بعد به این نتیجه رسیدم که اصلا اتفاق مهمی نیفتاده. ارزش ندارد همسرم را به خاطرش سرزنش کنم. ارزش ندارد غرغر کنم. ارزش ندارد درباره اش صحبت کنم حالا! مگر چه شده؟! یک خرید اشتباهی. همین. دم غروب، همین منی که میخواست گوشی تلفن را بردارد و آسمان و زمین را به هم بریزد که چرا سبزی پلاسیده خریدی؟؟؟ آرام گفتم : راستی ها سبزی هاش پلاسیده بود. یادمون باشه از این به بعد خواستیم سبزی سوپری بخریم فقط تاریخ اون روز باشه. تمام. همسرم هم در ادامه گفت: آره عزیزم میخواستم از سبزی فروشی بخرم، بعد گفتم تو امروز خیلی کار داری وخسته ﻣﻴﺸﻲ، دیگه نخواد سبزی هم پاک کنی. آن شب سر سفره سبزی خوردن نگذاشتم و هیچ اتفاق عجیب و غریبی هم نیفتاد. مکث را تمرین کردم….وﺑﻪ همسرم عاشقانه تر نگاه میکردم.وفهمیدم اگراونموقع زنگ میزدم امکان داشت روزقشنگم تبدیل بشه به یک هفته قهر. ربطی نداره متاهلی یا مجرد مکث را تمرین کن. گاهی زندگی سخت است و گاهی ما سخت ترش میکنیم . . . گاهی آرامش داریم، خودمون خرابش میکنیم . . . گاهی خیلی چیزارو داریم اما محو تماشای نداشته هامون میشیم . . . گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم . . . گاهی میشه بخشید اما با انتقام ادامه اش میدیم . . . گاهی میشه ادامه داد اما با اشتیاق انصراف میدیم . . . گاهی باید انصراف داد اما با حماقت ادامه میدیم . . . و گاهی . . . گاهی . . . گاهی . . . تمام عمر اشتباه میکنیم و نمیدونیم یا نمیخوایم… بدونیم. . . . کاش بیشتر مراقب خودمون، تصمیماتمون و گاهی . . . گاهی های زندگیمون باشیم . . . کاش یادمون نره که فقط: یکبار زنده ایم و زندگی میکنیم فقط یکبار
+ نوشته شده در  سه شنبه دوم مرداد ۱۴۰۳ساعت ۶:۱۶ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

🌹غلط ننویسیم و غلط تلفظ نکنیم*🌹

تلفظ درستِ کلمات و معنی صحیح آنها را یاد بگیریم :

غلط : گرگ باران دیده
درست🌹 : گرگ بالان دیده
- بالان : تله‌ای که برای گرفتن و یا کشتن جانوران از آن استفاده می‌شود . (گرگی که از تله‌های مرگبار زیادی، جان سالم بدر برده باشد)

غلط : خواب زَن چپه
درست🌹 : خواب ظن چپه
- ظن : شک و گمان
(منظور از خواب ظن به این معنی است که با شک و گمان به چیزی خوابیده باشی و خواب دیده باشی ، نه خواب زن!!)

غلط : بَعضِ شما نباشه
درست🌹 : به از شما نباشه
- بِه : بهتر ، برتر

غلط : پیار سال
درست🌹 : پیرار سال
- پیرار : دو سال قبل!

غلط : تخمه ژاپنی
درست🌹 : تخمه جابانی
- جابان : منطقه‌ای در دماوند هست که در گذشته این محصول را تولید می‌کرد! به همین دلیل در زمان‌های قدیم ، این محصول به عنوان "تخمه جابانی" شناخته می‌شد که با گذشت زمان ، کم‌کم تلفظ آن از تخمه جابانی به تخمه ژاپنی تغییر یافت

غلط : پهباد
درست 🌹: پهپاد
- پ : پرنده
- ه : هدایت
- پ : پذیر
- ا : از
- د : دور
مخفف پرنده هدایت‌پذیر از دور

غلط : تیلیت (آبگوشت و آب‌دوغ)
درست🌹 : تِرید

غلط : ضرب‌العجل
درست🌹 : ضرب‌الاجل

غلط : طاق زدن
درست🌹 : تاخت زدن
- تاخت : معاوضه کردن

غلط : پارس کردن سگ
- سعی کنید هرگز ، هیچ کجا و در هیچ زمانی نگویید : این سگ پارس می‌کند ، چرا که ریشه و اصالت ایرانی ، کلمه "پارس" می‌باشد و از قدیم ایرانی به اسم "پارسی" شناخته می‌شد .
درست🌹 : پاس کردن سگ
- پاس : نگهبانی ، پاسبانی
سگ پاس می‌کند ، یعنی مشغول پاس و نگهبانی است . لذا هر وقت بگوییم "سگ پاس می‌کند" ، یعنی دارد با صدایش ، پاسبانی می‌کند و نگهبانی می‌دهد

غلط : فلاکس چای
درست🌹 : فلاسک چای

غلط : جد و آباد
درست🌹: جد و آباء
- آباء : پدران

غلط : ظرص قاطع
درست🌹 : ضرس قاطع
- ضرس: دندان. ضرس قاطع تشبیهی از فردی است که با فشردن دندان‌هایش روی هم، هنگام صحبت، اطمینان از درستی کلامش را به مخاطب القا می‌کند

غلط : راجبِ
درست🌹 : راجع به

غلط : پیشِ قاضی و مَلَق‌بازی
درست🌹 : پیشِ غازی و معلق‌بازی
- غازی : بندباز ، آکروبات‌باز
پیش آدم آکروبات‌باز ، معلق‌بازی نکن.

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و ششم بهمن ۱۴۰۲ساعت ۱۱:۲۹ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

این متن فوق العاده زیباست

یکی تو ۲۳ سالگی ازدواج میکنه و اولین بچه شو ۱۰ سال بعد به دنیا میاره،

اون یکی ۲۹ سالگی ازدواج میکنه و اولین بچه شو سال بعدش به دنیا میاره

یکی ۲۵ سالگی فارغ التحصیل میشه ولی ۵ سال بعدش کار پیدا میکنه، اون یکی ۲۹ سالگی مدرکشو میگیره و بلافاصله کار مورد علاقه شو پیدا میکنه

یکی ۳۰ سالگی رئیس شرکت میشه و در ۴۰ سالگی فوت میکنه، اون یکی ۴۵ سالگی رئیس شرکت میشه و تا ۹۰ سالگی عمر میکنه

تو نه از بقیه جلوتری نه عقب تر.

تو توی زمان خودت و با شرایط خودت زندگی میکنی پس آرام باش،

از زندگی لذت ببر و خودت را با دیگری مقایسه نکن.

+ نوشته شده در  سه شنبه هفدهم آبان ۱۴۰۱ساعت ۵:۳۷ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

*امشب فرزندان خود را اینطور دعاڪنیم :*
*ڪامل و زیبا با آموزش از خداوند در قرآن ڪریم*

*1-‏(یا حافظ)*
🤲بارالها تو فرزندانم را بدون اینڪه من قدرت و توانایی داشته باشم به من عطا فرمودی، پس آنها را در پناه خودت بدون توان من حفظ بفرما، ڪه من قدرت محافظت از آنان را در تمامی لحظات ندارم.
*2-‏(یا ڪافی )*
🤲بار الها آنها را از هر بدی و شر، و چشم زخم، و ضرر حفظ بفرما.
*3-‏(یاشافی)*
خداوندا آنها را از مرض ها محافظت بفرما، و اگر بیمارند شفا عنایت بفرما.
*4-‏(یارحیم)*
🤲خداوندا آزمایش، و امتحان من را در آنها قرار مده، ڪه شانه هایم تحمل چنین باری را ندارند.
*5-‏(یا رحمان)*
بارالها آنها را در آزمایشات پنهانی و آشڪار مأجور بفرما.
*6-‏ (یاڪریم)*
🤲خداوندا آنها را از بندگان صالح خودت و حافظان ڪتابت قرار بده، و آنها را از نظر دین و عبادت و اخلاق و دانش، سرآمد و بهترین مردم، و در زندگی خوشبخت ترین مردم و دارای بهترین زندگی قرار بده.وخیرخواه مردم قرارشون بده قدمشان خیر کلامشان خیر و....
*‏7-(یا جواد)*
🤲بارخدایا فرزندانم را با حلالت از حرامت بی نیاز بگردان، و با فضل و بخشش خود از احتیاج به غیر خودت بی نیازشان بگردان.
*8-‏(یاقادر)*
🤲خداوندا همانطور ڪه ڪتابت را تا قیامت حفاظت می ڪنی، فرزندان من را هم از بدی محفوظ بدار.
*9-(یا جبار)*
🤲بارالها دوستی با بهترین افراد، و خصلت های پاڪ و توڪل بر خودت را نصیبشان بفرما.
*10-‏(یا منان)*
🤲بارالها تمامی مرضهای قلبی و بدنی را از آنها دور بفرما، و با قدرت و توان خودت مرا به نهایت آرزویم درباره آنها نائل بگردان.
*11-‏ (یا ذاڪر)*
🤲بارالها مرا از احسان و نیڪی آنها در حیاتم برخوردار بفرما، و با دعایشان بعد از مرگم مرا خوشحال بگردان.
*12-(یا رضوان)‏*
🤲بارالها فرزندانم را، ڪه همانا پاره ی قلب ودل من هستند، به تو سپرده ام، در مڪانی ڪه از دیدگان من پنهان هستند اما از حضورت پنهان نیستند. پس آنها را با حفاظتی ڪه لایق عظمتت می باشد حفظ بفرما.
*13-(یا منان)‏*
🤲پروردگارا ، همّ و غم آن ڪسی ڪه این پیام را برای من فرستاده است را برطرف بفرما، فرزندان ونوه ها و آینده گان او را از هر بدی وسختی محافظت بفرما و هر آنچه را ڪه آرزو دارد حاجت روا بفرما.
*14-(یا دیان)*
🤲خداوندا، هر ڪس این دعاهای قرآنی را دریافت ڪرد، و به دوستان عزیزخودش هدیه ڪرد برایش صدقه جاریه قبول بفرما ودر حق من و ایشان، و پدر و مادرمان و همه پدرها و مادرها وڪل مومنین و مومنات و احیا و اموات هدیه بفرما.
*الهی آمین*
*یا ارحم الراحمین*
جزاڪم الله خیرا
التماس دعا

+ نوشته شده در  دوشنبه هجدهم مهر ۱۴۰۱ساعت ۸:۰ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

وقتی ناراحتی،

ميگن خدا اون بالا هست...

وقتی نا اميدی،

ميگن اميدت به خدا باشه

وقتی مسافری،

ميگن خدا پشت و پناهت

وقتی مظلوم واقع باشی،

ميگن خدا جای حق نشسته

وقتی گرفتاری،ميگن

خدا همه چيو درست ميکنه

وقتی هدفی تو دلت داری

ميگن از تو حرکت از خدا برکت

پس وقتی خدا حواسش به همه

و همه چی هست..ديگه غصه چرا؟

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌«خدای خوبم شنیدم که

دعای دسته جمعی رو زودتر اجابت میکنی،

ما همه ی امیدمون به خودته،

خدایا دلتنگی و از ما بگیر

و دلی شاد نصیبمان کن

خدایا مریضی را از ما دور کن

و شادی و نشاط سلامتی را بر ما ببار

عزیز و مهربونم دعای ما را اجابت بفرما

الهی آمین

+ نوشته شده در  شنبه نهم مهر ۱۴۰۱ساعت ۸:۴۷ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

▫️﷽▫️

📝⇦•پاشو برو دست پدر و مادرت رو ببوس و همیشه مثل پروانه دورشون بچرخ، نمی دونی که چقدر لحظه لحظه زندگیشون برات استرس داشتن و غصه خوردن و آب شدن...

📝⇦•گوشیت رو هم وقتی دارند برات چیزی تعریف می کنند کنار بذار...

📝⇦•قلبشون برات می تپه و لحظه لحظه نگرانت هستند و تو همش تلگرام رو چک می کنی که ببینی کسی بهت پیام نداده؟؟؟ کی بهتر از پدر مادره که منتظری پیام بده؟!

🌷امام علی علیه السلام:

✍🏻پاداش آن که تو را شادمان کرد آن نیست که اندوهگینش سازی

📗نهج البلاغه، قسمتی از نامه 31

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌

+ نوشته شده در  سه شنبه پنجم مهر ۱۴۰۱ساعت ۸:۲۳ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

‍ ‌ ⚡️مادر که می شوی تمام زندگیت می شود دعا و التماس و خواهش از خدا برای عاقبت به خیر شدن فرزندت...

⚡️مادر که می شوی بهترین هدیه برایت میشود سلامتی جسم و روح بچه ات...

⚡️مادر که می شوی غم و اندوه و شادی ات هم، رنگ دیگری میگیرد و همه اینها گره میخورد به حال فرزندت...

⚡️مادر که می شوی کوه های تمام عالم بر سرت خراب میشود وقتی به اندازه نیش سوزنی در پای فرزندت میرود…

⚡️مادر که می شوی صبور میشوی و باحوصله انگار نه انگار که تا همین دیروز بی حوصله ترین آدم روی زمین بودی...

⚡️مادر که می شوی ذوق زده ترین انسان دنیا میشوی با هر کار عادی فرزندت...

⚡️مادر که می شوی نگاهت هم مادرانه می شود، عمیق و دقیق و عاشق و اشکبار...

⚡️و مادر که می شوی دلت تنگ میشود برای مادرت و روزهایی که یادت نمی آید در دلش چه ها گذشته...

✅تقدیم به مادران مهربان سرزمینم

+ نوشته شده در  سه شنبه پنجم مهر ۱۴۰۱ساعت ۸:۲۱ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

25توصیه برای یک عمر زندگی باعزت، شاد و همراه با خوشبختی(خیلی عالی بود)

💟از نظر سلامتی:
1) آب فراوان بنوشید.
2) مثل یک پادشاه، "صبحانه" بخورید.
3) مثل یک شاهزاده، "ناهار" بخورید.
4) مثل یک گدا، "شام" بخورید.
5) ازسبزیجات رنگارنگ، "بیشتر" استفاده کنید.
6) برای همه دعا کنید و از دعا، برای طراوت و آرامش روحتان کمک بگیرید.
7) بیشتراز سال گذشته، کتاب بخوانید. حتی اگر یک خط بیشتر.
8) روزانه، 10 دقیقه سکوت کنید و فکر کنید.
9) روزانه، 7ساعت بخوابید.
10) روزانه، 10تا 30 دقیقه پیاده روی کنید.

💟از نظر شخصیتی :
11) زندگیتان را با هیچ کسی، مقایسه نکنید تا پیشرفت کنید.
12) افکار منفی، نداشته باشید و تا میتوانید روی آدمهای منفی خط بکشید.
13) بیش از حد توان خود، کاری انجام ندهید.
14) خیلی خودتان را، جدی نگیرید.
15)انرژی خود را، صرف کنجکاوی در امور دیگران نکنید.
16) وقتی بیدار هستید، خیال پردازی کنید.
17) حسادت، یعنی اتلاف وقت
18) گذشته را، فراموش کنید. گذشته درگذشته است.
19) زندگی،کوتاهتر از آنست که از دیگران متنفرباشید. همه را ببخشید.
20) هیچکس جز خود شما، مسئول خوشحال کردن شما نیست.
21) بیشتر، لبخند بزنید.

💟 از نظر جامعه :
22) گاهی(بیشتر)به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.
23) زمانی را با، افراد بالای 70 سال و زیر 7 سال بگذرانید. اگر فرزندی دارید بی نهایت برایش وقت بگذارید.
24) اینو بدونیم هيچکس خودش انتخاب نکرده که با چه قيافه ای تو چه شرايطی به دنيا بياد. يادبگيريم هيچکس رو بخاطرهيچ چيزش تحقير يامسخره نکنيم. يادبگيريم درباره ديگران قضاوت نکنيم. يادبگيريم همانقدری که به يه مدير يا مهندس يادکتر احترام ميذاريم دقيقابه همون اندازه به يه کارگر يه معتاد و حتی يه ديوونه. هم احترام بذاريم. يادبگيريم واسه هيشکی کلاس نذاريم وخودمون رو از يه پشه هم سرتر نبينيم .
حرف آخر
پابرهنه راه برو
بادست غذابخور
روزمين خاکی بشين
ماوجودمون ازگل ساخته شده
پس هميشه خاکی باشیم تا بوی ناب آدميزاد بدیم.
صورت زیبا، روزی پیر... پوست خوب، روزی چروک... اندام خوب، روزی خمیده.... موی زیبا ، روزی سفید خواهد شد... تنها قلب زیباست که زیبا خواهد ماند و خداوند نیز همین قلب زیبا و سلیم را از ما میخواهد...
از ته قلبم براتون سلامتی و عمر باعزت آزرومندم

+ نوشته شده در  چهارشنبه شانزدهم شهریور ۱۴۰۱ساعت ۱:۳۵ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

_در جمع کسی را نصیحت نکنیم

_به هرچیزی نخندیم. به هر قیمتی جمع را نخندانیم!

_بدون اجازه کسی از او فیلم و عکس نگیریم .

_میزان درآمد و حقوق دیگران به ما ربطی ندارد .

_اگر کسی عکسی به ما نشان داد عکس های قبلی و بعدیش را نبینیم .

_تا در جمعی نشستی سریع 2 تا اصطلاحی که در یک کتاب خوانده ای را به رخ دیگران نکشی .

_خودت را صاحب نظر ندانی تا رسیدی به کسی در مورد مدل مو و رنگ مو آرایشش و چاقی و لاغری او نظر دهی .

_ لهجه دیگران را مسخره نکنیم .

_تا از خونه کسی بیرون آمدیم و در را بستیم شروع نکنیم به بدگویی و غیبت از میزبان .

_دوست‌هایت را مقابل جنس مخالف ضایع نکنی .

_آشغال از ماشین بیرون نریزیم .

_از چت خصوصی اسکرین نگیریم

_به پشت صندلی جلویی فشار نیاوریم

_از چشمی درب خانه مان رفت و آمد همسایه ها را چک نکنیم .

_تا کسی برایمان کادو خرید سریع قیمت آن را در نیاوریم .

_به خاطر 1 دقیقه پیاده روی دوبل پارک نکنیم .

_رعایت نکردن قوانین رانندگی نشانه زرنگی ما نیست .

+ نوشته شده در  پنجشنبه دهم شهریور ۱۴۰۱ساعت ۷:۳۷ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

دربارهٔ زبان فارسى
باید بدانیم که :

زبان فارسى در ٢٩ كشور جهان صحبت میشه که در ردیف ششم بعد از زبان اسپانيايى و قبل از زبان آلمانى از نظر تعداد كشورهایی که توی اونها فارسى صحبت می‌کنند رده‌بندى شده
👀🌹❤️
زبان فارسى دومین زبان كلاسيک جهان بعد از زبان يونانى شناخته شده و همهٔ ويژگی‌هاى يک زبان كلاسيک رو داره.
👀🌹❤️
زبان ‌هاى لاتين و سانسكريت در رديف‌هاى سوم و چهارم قرار دارند.
👀🌹❤️
زبان فارسى از نظر تنوع مَثَل (ضرب‌المثل) بین سه کشور اول دنیاست
👀🌹❤️
زبان فارسی از نظر دامنه و تنوع واژه‌ها يكى از پرمايه ‌ترين و بزرگترين زبان های دنیاست
👀🌹❤️
در كمتر زبانى فرهنگ لغاتى مثل لغت نامه ی ١٨ جلدی دهخدا و يا فرهنگ معين در ۶ جلدديده می شود
👀🌹❤️
زبان فارسى توانايى ساختن ۲۲۵ ميليون واژه را داره كه در ميان زبان‌هاى گيتى بى همتاست
👀🌹❤️
زبان فارسی یازدهمین زبان پرکاربرد در محتوای وب و اینترنته
👀🌹❤️
زبان فارسى از لحاظ قدمت، يک سده از لاتين و دوازده سده از انگليسى جلوتره
👀🌹❤️
از ده شاعر برتر جهان پنج نفر از آنها فارسی زبانند
👀🌹❤️
آخرین نکته هم اینکه زبان فارسی تنها زبانی هست که میشه 19 تا فعل رو کنار هم گفت و جمله ی معنی دار داشته باشیم
مثلا : داشتم میرفتم دیدم گرفته نشسته گفتم بذار بپرسم ببینم میاد نمیاد دیدم میگه نمیخوام بیام میخوام برم بگیرم بخوابم
👀🌹❤️
کسی اینو بخواد ترجمه کنه رباط صلیبی مغزش پاره میشه
👀🌹❤️
قدر زبان فارسی را با درست فارسی صحبت كردن و یاد دادن درست به بچه هامون و املای صحیح لغات بدونيم و آن را گرامی بداريم
👀🌹❤️
جالب است بدانید در زبان فارسی "جدایی جنسی" وجود ندارد
👀🌹❤️
مثلا ضمیر سوم شخص "او" شامل زن و مرد میشود
بر خلاف زبان‌های لاتین و عربی
👀🌹❤️
در زبان فارسی، اگر جایی تاکید بر جنسیت باشد، اولویت با زنان است
بر خلاف زبانهای لاتین و اروپایی
👀🌹❤️
ما میگوییم:
زن و شوهر
بجای:
husband and wife
👀🌹❤️
ما میگوییم:
خواهر و برادر
بجای:
brother and sister
👀🌹❤️
ما میگوییم:
زن و مرد
بجای:
men an women
👀🌹❤️
حتی ما میگوییم:
زن و شوهر
یعنی مرد در ارتباط با همسر هویت "شوهر" پیدا می‌کند. ولی هویت "زن" دست نمیخورد
بجای اینکه بگوییم:
man and wife
👀🌹❤️
ما نمیگوئیم: mankind،
می گوئیم: بشریت
👀🌹❤️
ما هرگز در تاریخ و ادبیات مان به جنسیت اهمیت نداده‌ایم
👀🌹❤️
اگر جایی لازم شده، زنان را در اولویت قرار داده‌ایم
👀🌹❤️
حتی در زبان فارسی، "زن" یک واژه و مفهوم مستقل هست
نه مثل wo/man (زائده‌ای کنار مرد)
👀🌹❤️
و اگر بدون تعصب و غرور ملی نیک بنگریم، در اکثر اقوام ایرانی، زن و مرد دوشادوش هم کار میکنند و نسبت به دیگری برتری ندارند
👀🌹❤️
در شاهنامه حکیم فردوسی نیز در بسیاری از ابیات استاد طوس، زنان را اکرام و تمجید کرده است و شاید به همین دلیل است که ما وطن را مادر (زن) و نام دخترانمان را (ایران) میگذاریم
👀🌹❤️
فرهنگ و تمدن و انسانیت به این میگن
👀🌹❤️
پاینده باد ایران و ایرانی

💚💚💚💚💚💚
🤍🤍🤍🤍🤍🤍
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
درود بر سرزمین پارس و درود بر زبان پارسی و پارسی زبانان👌👌

+ نوشته شده در  یکشنبه سی ام مرداد ۱۴۰۱ساعت ۱۱:۲۶ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

با اجازه مادران گرامی.
خواهشا بخونید؛ الحق که خیلی قشنگه

ﺑﺎﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﮐﺘﺎﺏ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ !
ﺑﺎﺑﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ، ﭘﻮﻝ ﺑﺪﻩ !
ﺑﺎﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻬﺮﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ!
ﺑﺎﺑﺎ برای من کار پیدا کن!
ﺑﺎﺑﺎ برای من سرمایه بده!
ﺑﺎﺑﺎ من ....................

*ﻭﻟﯽ ﯾﮏ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﻔﺘﻢ*:
ﺑﺎﺑﺎ! ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﻢ ﻫﺴﺘﯽ ﺑﺮﺍﻡ ﮐﺎﻓﯿﻪ...
ﺑﺎﺑﺎ! ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ !

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﻡ ﻭ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ داشته باشم ﺑﻬﺶ (به بابام) ﻧﻖ ﺯﺩﻡ!

ﻭﻟﯽ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺍﺯ بابام ﻧﭙﺮﺳﯿﺪﻡ:
ﺑﺎﺑﺎ! ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ؟؟؟

ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩیم ﺍَﺯِمون ﻣﯿﭙــﺮﺳﯿﺪﻥ :
ﺑــﺎﺑــﺎﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭست ﺩﺍﺭﯼ ﯾﺎ ﻣـﺎﻣــﺎﻧﺘﻮ؟ !
می گفتیم : ﻫﺮ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺷﻮﻧﻮ !!
ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﻧﻪ!
ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ !!!
ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ ﮐﺪﻭﻣﻪ؟؟؟
ما ﻫﻢ ﺑﺎ ﺷﺮﻡ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻟﺒﯽ می گفتیم :
ﻣﺎﻣﺎﻧــﻮ !!!
ﺑﯿــﭽﺎﺭﻩ ﭘﺪﺭ! ﻟﺒــﺨﻨﺪ تلخی ﻣﯿﺰﺩ ﻭ ...
ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻢ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﻴﻜﺸﻴﺪ ﺟﻠــﻮﯼ ﻫﻤﻪ !!!
ﺍﻣﺎ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﻔﻬــﻤﯿﻢ ﭘــﺪﺭ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﺣﻤﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﻴﺸﺪ ﺗــﺎ ﺯﻥ ﻭ بچه ش ﺯﻧﺪﮔــﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷــﻦ ...

ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﺑﮕﻮﯾﻢ:
ﺑﺎﺵ! ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺒﺎﺷﻢ.

ﭘﺴﺮﯼ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ شام ﺑﻪ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍنی ﺑﺮﺩ ...
ﭘﺪﺭ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭘﯿﺮ ﻭ ﺿﻌﯿﻒ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ،
ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﺮ رﻭﯼﻟﺒﺎﺳﺶ ﻣﯿﺮﯾﺨﺖ..

ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺍﺭﻥ ﺑﺎ ديده ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﻣﯿ ﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ،
ﻭ ﭘﺴﺮ ﻫﻢ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﻮﺩ و درعوض غذا را به دهان پدر میگذاشت ...

ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ پدر ﻏﺬﺍﯾﺸﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﭘﺴﺮ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺑﺮﺩ،
ﻟﺒﺎﺳﺶ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﺮﺩ، ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺷﺎﻧﻪ ﺯﺩ ﻭ ﻋﯿﻨﮏﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ تميز و ﺗﻨﻈﯿﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ...

ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺑﺎ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺴﻮﯼ ﻫﺮ ﺩﻭی آنان ﻣﯿ ﻨﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ!!

ﭘﺴﺮ ﭘﻮﻝ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﺎ ﭘﺪﺭ ﺭﺍﻫﯽ
ﺩﺭب ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺷﺪ.

ﺩﺭ این هنگام ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﺯ ﺟﻤﻊ
ﺣﺎﺿﺮﯾﻦ بلند شد و ﺻﺪﺍ ﮐﺮﺩ:

ﭘﺴﺮ... ﺁﯾﺎ ﻓﮑﺮ نمیکنی ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ باقی ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ؟!

ﭘﺴﺮ ﭘﺎﺳﺦ داﺩ؛ خیر ﺟﻨﺎﺏ... فكر نميكنم ﭼﯿﺰﯼ باقی گذاشته باشم!

ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﭘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :
خیر ﭘﺴﺮم. اشتباه میکنی. ﺑﺎﻗﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﯼ!

پسر با تعجب پرسید: چه چیزی را؟!

آن مرد پیر گفت: تو ﺩﺭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﭘﺴﺮﺍﻥ ... ﻭ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﭘﺪﺭﺍﻥ باقی گذاشته ای...

و ﺧﺎﻣﻮﺷﯽ ﻣﻄﻠﻖ ﺑﺮ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ
ﺣﺎﮐﻢ ﺷﺪ..!!

کاش سوره ای به نام "پدر" بود که این گونه آغاز میشد:
قسم بر پینه ی دستانت، که بوی نان میدهد
و قسم بر چشمان همیشه نگرانت...
قسم بر بغض فرو خورده ات که شانه ی کوه را لرزاند
و قسم بر غربتت، .....
وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نیست ...😔

به ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺳﺎﻻﺭﻩ، ﻫﺮ ﭼﯽ ﻓﺮﺷﺘﻪ، ﺑﻨﺎم ﭘـــــــﺪﺭ

زنده باد همه ی پدران در قید حیات و شاد باد روح تمامی پدران عزیز سفر کرده..

من به افتخار پدرم پخش کردم...
شما هم؛ اگه دوست داری به افتخار⚘ ( مقام پدر)⚘ چه در قید حیات باشند برای سلامتی پدران و چه به رحمت خدا رفته اند برای علو درجاتشان پخش کن💙⚘💙

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۱ساعت ۱۰:۳۱ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

‍ .
با ضمیر ناخودآگاهتون شوخی نکنید...
.
زمانی که شما به شوخی یکسری حرفهارو به زبون میارید، شاید خودتون فکر کنید شوخیه اما ضمیر ناخودآگاهتون همه چیز رو میشنوه و تک تک اونهارو باور میکنه.
.
مثلا میگی:
ما که شانس نداریم!
ازدواج! عمرا!! مگه دیوونم!
ما که هیچ وقت پولدار نمیشیم، اینا مال از ما بهترونه! منکه ازین شانسا ندارم!
.
اوایل شما دارید شوخی میکنید اما ضمیر ناخودآگاه مثل یه بچه ست که هر حرفی رو به سادگی باور میکنه...
.
ضمیرناخودآگاه فرق شوخی و جدی رو متوجه نمیشه، حتی وقتی به شوخی خودتو تحقیر می کنی، باور می کنه که انگار بی ارزش و پر از اشتباهی.
.
کم کم میبینید که واقعا بدبیاری هاتون بیشتر شده، دلتون نمیخواد ازدواج کنید یا اگه هم دلتون بخواد فرد مناسبی رو پیدا نمیکنید.
چون وقتی این حرفارو زدید، ضمیر ناخودآگاهتون به کائنات وصله، باور میکنه و کائنات هم به ارتعاش ضمیر ناخودآگاهتون پاسخ میده.
.
یادتون باشه
به شوخی برای خودتون باورسازی نکنید
به شوخی خودتون رو تحقیر و سرزنش نکنید
برای جلب توجه و مظلوم نمایی به خودتون برچسب های منفی و ناجور نزنید
.
مثلا نگو
اره از من احمق تر جایی پیدا نکردی!
اگر هم به شوخی حرف و باوری می سازید، فقط حرفها و باورهای مثبت باشه
.
مثلا بگو
جدیدا همش اتفاقهای خوب برام میوفته
آدمای خوب سر راهم میان
همش دارم پول جذب میکنم
التماس دعا

+ نوشته شده در  سه شنبه هجدهم مرداد ۱۴۰۱ساعت ۱۲:۵۰ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

بسم الله الرحمن الرحیم
آیا میدانید واحد اندازه گیری انسانیت چیست ؟
واحد اندازه گیری انسانیت ،دست هایی است که گرفتیم ...
گره های است که ،ازمشکلات دیگران بازکردیم
دلهایی که به دست آوردیم و اشکهایی که به لبخند نشاندیم ......
به خودتان بنگرید؛ در درونتان چشمه ای از قدرت نهفته است و چنانچه بدان بنگرید ، همواره خواهید جوشید ،،،،،،،
موفقیت و شادی در وجودتان نهفته است ....
چه چيزی از دست ميدهيد ؟
با دستان خالی آمده ايم و خواهيم رفت ،،
پس زيبا زندگی كنیم...
ایمان را ، دوستی را با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم ،،،،،،
آمده ایم تاجای خالی ای راپر کنیم که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس .....
بی حضور ما نمایش زندگی چیزی کم داشت.
آمده ایم تا بازیگر خوب صحنه‌ی زندگی خود باشیم ،،،،،،
پس بهترین بازی خود را به نمایش بگذاریم
سلام،، ، روز شنبه شما بخیر.زیبایی زندگی
به راهیست که رفته ومی رویم .
ما در هیچ سرزمینی
زندگی نمی‌کنیم
منزل حقیقی ما قلب
کسانی ست که دوستِ شان داریم
ودوستِ مان دارند.
یادِشا ن می کنیم
ویادِمان می کنند
دعایشان می کنیم
و دعایمان می کنند

+ نوشته شده در  شنبه پانزدهم مرداد ۱۴۰۱ساعت ۱۱:۴۵ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

عجب متن قشنگی👌

گفتم خدایا چگونه آغاز کنم؟؟؟
گفت به نام من
گفتم خدایا چگونه آرام گیرم؟؟؟
گفت به یاد من
گفتم خدایا خیلی تنهایم؟؟؟
گفت تنها تر از من؟
گفتم خدایا هیچ کسی کنارم نمانده؟؟؟
گفت به جزمن
گفتم خدایا از بعضی ها دلگیرم
گفت حتی ازمن؟
گفتم خدایا قلبم خالیست
گفت پرکن از عشق من
گفتم دست نیاز دارم
گفت بگیردست من
گفتم با این همه مشکل چه کنم؟؟؟
گفت توکل کن به من
گفتم احساس میکنم خیلی ازت دورم
گفت نه،نزدیکترین به تو ،من
گفتم برای آرزوهایم چه کنم؟؟؟
گفت تلاش و به امید من
گفتم خدایا چرا اینقدر میگويی من؟؟؟
گفت چون من از تو هستم و تو از من..❤️

+ نوشته شده در  پنجشنبه ششم مرداد ۱۴۰۱ساعت ۱۲:۵۴ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

*❤️«شاید در بهشت بشناسمت!»❤️*

مجری یک برنامه تلوزیونی که مهمان او یک فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید؛ بیشترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟

فرد ثروتمند چنین پاسخ داد:
چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی *خوشبختی* را چشیدم.

در *«مرحله ی اول»* گمان میکردم خوشبختی در جمع آوری ثروت و کالا است، اما این چنین نبود.

در *«مرحله ی دوم»* چنین به گمانم میرسید که خوشبختی در جمع آوری چیزهای کم یاب و ارزشمند می باشد، ولی تاثیرش موقت بود.

در *«مرحله ی سوم»* با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن پروژه های بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره می‌باشد، اما باز هم آنطور که فکر میکردم نبود.

در *«مرحله چهارم»* اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد، پیشنهاد این بود که برای جمعی از *کودکان معلول* صندلی های مخصوص خریده شود، و من هم بی درنگ این پیشنهاد را قبول کردم.
اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیه ها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آن ها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لب هایشان نقش بسته بود.

اما آن چیزی که *طعم حقیقی خوشبختی* را با آن حس کردم چیز دیگری بود!

هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت! سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش  به شدت به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمی‌داد!

خود را خَم کردم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟

این جوابش همان چیزی بود که *معنای حقیقی خوشبختی* را با آن فهمیدم...

او گفت: میخواهم چهره ات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه ی *ملاقات در بهشت*، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم!

+ نوشته شده در  سه شنبه چهارم مرداد ۱۴۰۱ساعت ۷:۲۹ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

*متولدین 10,20,30,40,50,60 مقداری کوتاه وقت بزارید و بخونیدلذت ببرید*

*وقتى جوان‌هاى امروز از ما مى‌پرسند:*
*شما چطور می‌توانستید زندگی کنید قبلا؟!*
*بدون تکنولوژی*
*بدون اینترنت*
*بدون کامپیوتر*
*بدون تلفن همراه*
*بدون ایمیل*
*بدون شبکه‌های مجازی؟!*

🤔

*بايد پاسخ بدهيم:*
*همان طور که نسل شما امروز می‌تواند*
*بدون دلسوزی*
*بدون خجالت*
*بدون احترام*
*بدون عشق واقعی*
*بدون فروتنی* 
*زندگی کند.*
😞

*ما بعد از مدرسه مشق‌هايمان را می‌نوشتیم و تا آخر شب مشغول بازی بودیم؛ بازی واقعی!*
*ما با دوستان واقعی* *بازی می‌کردیم نه دوستان مجازی* 
*ما خودمان با* *دست‌هايمان بازی‌هایی مثل یویو و بادبادک و فرفره می‌ساختیم* 
*ما تلفن همراه و دی وی دی و پلی استیشن و کامپیوتر شخصی و اینترنت نداشتیم* 
*ولی دوستان واقعی داشتیم که وقتى با يک نفرشان همراه مى‌شديم، در روزهایِ بارانی با هم زير یک چتر به مدرسه می‌رفتیم و در روزهاى گرم کیم دوقلويمان را با هم نصف می‌کردیم.*

💕

*نسل ما در مغازه‌هايش با خط درشت ننوشته بود: «لطفا فقط با کارت‌خوان خرید کنید»!*
*سر هر کوچه یک بقّالی بود که یک دفتر نسیه داشت برای آنهايى که دستشان تنگ بود و بالای سرش درشت نوشته بود: «پول نداری صلوات بفرست»!*

👌🏼

*زمان ما تخت‌خواب مُد نبود ولى خوابیدن تویِ رخت‌خواب‌های گُل گُلی و در بهارخواب، ایوان و پشتِ بام، از هر خوابی شیرین‌تر بود!*

🌸🌸

*ما موبایل نداشتیم ولی در عوض، درِ خانۀ همسایه و فامیل باز بود تا هر وقت به هرجا که می‌خواستیم، تلفن کنيم و احوال بپرسيم و خبر بگيريم!*

☎️☎️

*خانواده‌هايمان به علت ترافیک سنگین و ...* *دیر به مهمانی‌ها نمی‌رسیدند*
*زودتر می‌رفتند تا با کمک هم سبزی پاک کنند و برنج را آبکش کنند و ...*

🥒🥒

*ما لایک کردن بلد نبودیم ولی در عوض، نسلِ ما نسل مهربانی و دلجویی بود ...*

✌️✌️

*ما بلاک کردن نمی‌دانستیم چیست؛ نسلِ ما نسل دل‌هاى بی‌کینه بود؛ در مرام ما قهر و کینه جايى نداشت ...*

🤍🤍🤍💚🤍🤍🤍

*در زمان ما کسی پیتزا برايمان نمی‌آورد دمِ در؛ اما طعمِ نون و کبابی را که بابايمان لای یک روزنامه از بازار می‌خرید و برايمان مى‌آورد، با هزار تا پیتزا عوض نمی‌کنيم!*
*در نسل ما فست فود معنی نداشت ولى  نون و پنير و سبزى يا لقمۀ کوکو و کتلت يا حداکثر ساندویچ تخم مرغ و خيارشور و گوجه فرنگى با کانادایِ شیشه‌ای لذتی داشت که هنوز هم مزه‌اش زير دندانمان است ...*

*ما نسلی بودیم که در مراممان کمتر نامردی و آدم‌فروشی بود ...*

🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

*ما سِتِ تولد نداشتیم ولى در عوض، جشن‌هاى سنّتيمان پر بود از کاغذکشی‌های رنگارنگ و دل‌هاى واقعا شاد و لب‌هاى واقعا خندان ...*

😁😆

*ما عروسی را به جای هتل و تالار و سالن در خانۀ همسایه و در حیاط  چراغانی  برگزار می‌کردیم و خيلى هم خوش مى‌گذشت ...*


*ما نذری‌هايمان را در ظروف یک‌بارمصرف نمی‌دادیم*
 *تویِ چینی گل سرخی پخش می‌کردیم و همسایه‌مان هم توى ظرفِ خالی‌اش نقل و نبات مى‌ريخت*
🍬🍬

*ما چراغ مطالعه نداشتیم ولى در عوض، مشق‌هايمان را زیر نور چراغ گردسوز  و در کنار علاءالدینی که همیشه رويش یک کتری همراه با قورى چایی خوش‌عطر بود، می‌نوشتیم ...*

💐💐

*ما مبل روکش شده نداشتیم ولى پُشتی و پتویِ ملافه سفید دورتا دور اتاق بود تا هر وقت مهمان سر رسيد، احساس راحتی کند!*
🎪🏕️⛺🛖🏠🏘️🏚️

*ما اگر کاسۀ گل مرغی سر طاقچه را در شیطنت‌ها و بازی‌هایِ کودکانه می‌شکستیم، خانم جون دعوامون نمی‌کرد؛ تازه برامون اسفند دود می‌کرد، تخم مرغ می‌شکست و می‌گفت قضا بلا بوده، خدا رو شکر که به کاسه گرفت و خودت چیزیت نشد!*

🔴

*ما هزار جور پزشک متخصص و داروخانه نداشتیم؛ چایی نبات و عرق نعنای بی بی جون دوایِ هر دردی بود ...*

🥃🧋🍯🍺🫖☕🍵

*ما از ذوقِ یک پاک‌کُنِ عطری، یک مداد سوسمارنشان، یک جعبۀ مداد رنگی، و یک دفترچۀ نقاشی تا صبح خوابمان نمی‌بُرد!*

*ما نسلی منحصر به فرد بودیم؛ چون آخرین نسلی بودیم که مطيع پدر و مادر بودیم و اولین نسلى که مطيع فرزندانمان شديم ...*
😓                            
 

+ نوشته شده در  یکشنبه دوم مرداد ۱۴۰۱ساعت ۹:۵۸ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

خیلی از ما که هنوز از نعمت پدر و مادر برخورداریم، گاهی در هیاهوی زندگی و دل‌مشغولی هامون از یه تماس ساده هم ممکنه غفلت کنیم... پدرمادرها غرور دارند ولی نه برای دلتنگی بچه هاشون...حواسمان باشد...حواسمان به چروک هایِ دور چشم مادرانمان و لرزش دست های پدرانمان باشد... حواسمان به ترشدن های گاه و بیگاهِ چشم هایِ کم سو و دلتنگیِ شان باشد..حواسمان باشد که آنها خیلی زود پیر میشوند.

🌼حواسمان باشد خیلی زودتر از آنچه فکرش را میکنیم از کنارمان میروند... حواسمان باشد به دلگیریِ غروبهایِ تنهاییِ شان... حواسمان باشد که آنها تمامِ عمر حواسشان به ما بوده... به آرام قد کشیدنمان بوده... به نیازها و نازهایمان بوده... آنها یک روز آنقدر پیر میشوند که حتی اسمهایمان را هم فراموش میکنند... حواسمان به گرانترین و بی همتاترین عشقهایِ زندگیمان... به"بابا" به "مامان" ها خیلی باشد خیلی... 

🌼لطفا.... لطفا غرور و گرفتاری و اختلاف سلیقه و اختلاف عقیده و هر آنچه ما رو از تماس و دیدار پدر و مادرمون محروم کرده رو کنار بزاریم و  همین الان بریم سراغشون حتی با یه تماس...ممکنه خدایی نکرده خیلی زود دیر بشه...

التماس دعا ی خیر

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و دوم تیر ۱۴۰۱ساعت ۷:۵۰ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 


پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ،

 در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست 
( در بزم غم حسین، مرا یاد کنید )

بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟
روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!!
 
وقتی آرام شد  راز گریستن خودش را برای من  اینگونه تعریف کرد :

در جوانی چند روز مانده به ازدواجم  گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند

از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ،

 من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان  پدرت گفت :

 حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت  الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد 

من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !!

بالاخره  پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد

گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته
 
آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم 
 
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده  زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت 
وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : 

آنروز بعد از خرید طلا  چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، 

 من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است

 حواله ی آقا  امام حسین  علیه السلام  است ، 

لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !!

تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز  پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که  زنم نفهمید

 و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!!

وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم 

 همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده  دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ،

 همانگونه که در عزاء  بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، 

 و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته  هرگز دستش به مال مردم آلوده نبوده 

 و یک حسینی حسینی راستین بوده است  .....

اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره

+ نوشته شده در  شنبه هجدهم تیر ۱۴۰۱ساعت ۱:۵۲ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

خدایاسلام:
دردفترحضوروغیاب‌امروز
حاضری‌زدیم!
حضورمان‌رابپذیر
وجایگاه‌مان‌رادرکلاس‌بندگی‌
ات‌درردیف‌بهترین‌هاقرارده
خدای‌عزیزومهربان!
مهربانیت‌همانند‌امواج‌دریا
پی‌درپی
ساحل‌وجودم‌رادربر‌می‌گیرد
وبه‌دست‌قدرت‌تو
تمام‌تیرهای‌بلاشکسته‌می‌شود
توهرزمان‌بامن‌و
درکنار‌من‌بوده‌ایی
من‌درگهواره‌ی‌محبتت‌چه
آسوده‌آرام‌گرفته‌ام....
پس‌ای‌خدای‌مهربانم....
به‌ذکرنام‌زیبایت‌ونیایش‌لحظه
هایت
وجودزمینیم‌راملکوتی‌گردان
تاآنچه‌تومیخواهی‌باشم
وازآنچه‌من‌هستم‌رهاشوم
که‌تو...بی‌نیازومن‌غرق‌نیازم

           "آمین"...🙏

+ نوشته شده در  سه شنبه چهاردهم تیر ۱۴۰۱ساعت ۸:۳۳ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

سوالاتی که حرص آدمو درمیاره😂😂😂😂

1- از حموم اومدی حوله دورته ، میپرسن : حموم بودی ؟
 نه حوله پیچیدم دورم برم مکه لبیک بگم 😂😂

 2- صبح از خواب بیدار شدی ، میپرسن : بیدار شدی ؟!
نه مشکل روحی دارم توخواب راه میرم 😂😂

3-دارم تاریخ انقضای روی تن ماهی رونگاه میکنم ، فروشنده میگه : داری تاریخ انقضاشو میبینی ؟!
گفتم نه میخوام ببینم تولد ماهیه کیه واسش اکواریوم بخرم 😂😂
.
4-یارو معتاده کنارخیابون نشسته کله اش چسبیده کف اسفالت ، دوستم میگه معتاده ؟!
میگم نه ژیمناستیک کاره داره انعطاف بدنیشو به رخ ملت میکشه... 😂😂😂

5-به دوستم میگم تب کردم... ! میگه : مریض شدی ؟!!!
میگم نه دمای بدنمو بردم بالا ببینم فَنش کارمیکنه یا نه 😂😂😂

6- صف نونوایی بودم یارو اومد، گفت: ببخشید صفه؟ منم گفتم: نه دیوار دفاعی بستیم شاطر میخواد کاشته بزنه
🇮🇷
7- رفتم داروخانه عصا بگیرم 
میگه عصا برای راه رفتن میخوای ؟
گفتم نه ،
حضرت موسی کلاسای تبدیل اژدها گذاشته دارم میرم سرکلاس...😂😂


8- امروز ۵۰ متر دنبال تاکسی دویدم
بعد راننده نگه داشت گفت میخوای سوار بشی ؟؟😳
گفتم نه داداش فقط میخواستم که سفر خوشی رو برات آرزو کنم !😂😂

۹- بچه تازه به دنیا اومده، ازبیمارستان اوردیم خونه خوابیده
فامیلمون اومده میگه اخیییی خوابه؟؟
میگم نه زدیمش تو شارژ، دکتر گفته ۷، ۸ ساعت اول خوب بذارین شارژ بشه😂😂😆😆
😁😁😁😁😁

+ نوشته شده در  سه شنبه هفتم تیر ۱۴۰۱ساعت ۹:۱۵ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

*هیچ‌وقت عوض نشو*

رفتم توی مغازه کامپیوتری گفتم: 
ببخشید این تبلت من یهویی خاموش شد
مغازه‌د‌ار گفت: 
باشه یه نگاهی بهش می‌ندازم. ممکنه Lcd سوخته باشه. اگه سوخته بود عوضش کنم؟
گفتم 
بله لطفاً، خیلی احتیاج دارم
گفت 
فردا بعد از ظهر بیایید تحویل بگیرین.

با خودم گفتم 
خوب یه ۷۰۰ ۸۰۰ تومنی افتادم تو خرج 
و ‌روز بعدش رفتم و خلاصه تبلت رو سالم بهم تحویل داد.

گفتم: 
هزینه‌ش چقدر میشه
گفت: 
هیچی، چیز مهمی نبود فقط کابل فِلَتش شل شده بود، سفت کردم  همین

تشکر کردم و اومدم بیرون... نشستم تو ماشین ولی دلم طاقت نیاورد. می‌تونست هر هزینه‌ای رو به من اعلام کنه و منم خودم رو آماده کرده بودم...

کنار پاساژ یک شیرینی فروشی بود. یک بسته شکلات گرفتم و دوباره رفتم پیشش. گذاشتم رو پیشخوان و بهش گفتم: 
 *دنیا به آدم‌هایی مثل شما نیاز داره... لطفاً هیچ‌وقت عوض نشو*

از بالای عینکش یه نگاهی بهم انداخت و متوجه موضوع شد.

گفت؛ حرف پدرم رو بهم زدی که چند وقت پیش فوت شد اونم میگفت
 *همیشه خوب باش و عوض نشو حتی اگه همه بهت بدی کنن*

در راه برگشت به این فکر می‌کردم که تغییر در آدم‌ها به تدریج اتفاق می‌افته. تنها چیزی که می‌تونه ما رو در مسیر درستکاری و امانت‌داری حفظ کنه یک جمله ساده از عزیزترین آدم زندگیمونه...

*آدمِ خوب! هیچ وقت عوض نشو...*

*از هزاران، یکنفر اهل دل اند*
*مابقی تندیسی از آب و گِل اَند*

*تقدیم به تمام خوبان و کسانی که در مسیر خوبی هستند.*🌹🌸

+ نوشته شده در  جمعه بیست و هفتم خرداد ۱۴۰۱ساعت ۹:۴۵ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

سلام 
🌷🌷🌷
چندتا خونه تکونی رو انجام بدیم

خونه تکوني ذهن:
خدايا من رو ببخش اگه آدما رو قضاوت کردم، به اونا گمان بد بردم و توی فکر و خيالم به چيزهايی فکر کردم که تو هرگز نمی پسنديدی

خونه تکوني چشم:
خدايا من رو ببخش به خاطر همه ی نگاه های ناپاکی که داشتم، به خاطر نگاه های تندی که به پدر و مادرم کردم و به خاطر نگاه تمسخر و تحقير آميزی که به بعضي از بنده هاي تو داشتم


خونه تکونی گوش:
خدايا من رو ببخش اگه با گوش هايم چيزهايي رو شنيدم که نبايد مي شنيدم و گوش به حرفهايی دادم که عيب های آدم ها
رو برای من برملا مي کرد و اونها رو توی ذهن من رسوا می کرد

خونه تکونی زبان:
خدايا من رو ببخش اگه زبونم به دروغ و غيبت و تهمت و تحقير و توهين و ناسزا آلوده شد و چيزهايی گفتم و با کسانی حرف زدم که مطلوب تو نبود


خونه تکونی دل:
خدايا من رو ببخش که به جاي اينکه دلم رو از لطف و محبت خودت پر کنم، به حسد و کينه و بخل و تکبر آلوده کردم و اينقدر دلباخته
و شيفته ی دنيا شدم که جايي واسه ی تو، توی دلم باقي نموند

خونه تکونی دست و پا:
خدايا من رو ببخش بخاطر همه ي کوتاهی ها و سستی ها و تنبلی هام. خدايا ببخش که با دست و پاهام کارهايی کردم و جاهايی رفتم که من رو از تو دور کرده

+ نوشته شده در  شنبه بیست و یکم خرداد ۱۴۰۱ساعت ۱۰:۴۱ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

سلام 
🌷🌷🌷
چندتا خونه تکونی رو انجام بدیم

خونه تکوني ذهن:
خدايا من رو ببخش اگه آدما رو قضاوت کردم، به اونا گمان بد بردم و توی فکر و خيالم به چيزهايی فکر کردم که تو هرگز نمی پسنديدی

خونه تکوني چشم:
خدايا من رو ببخش به خاطر همه ی نگاه های ناپاکی که داشتم، به خاطر نگاه های تندی که به پدر و مادرم کردم و به خاطر نگاه تمسخر و تحقير آميزی که به بعضي از بنده هاي تو داشتم


خونه تکونی گوش:
خدايا من رو ببخش اگه با گوش هايم چيزهايي رو شنيدم که نبايد مي شنيدم و گوش به حرفهايی دادم که عيب های آدم ها
رو برای من برملا مي کرد و اونها رو توی ذهن من رسوا می کرد

خونه تکونی زبان:
خدايا من رو ببخش اگه زبونم به دروغ و غيبت و تهمت و تحقير و توهين و ناسزا آلوده شد و چيزهايی گفتم و با کسانی حرف زدم که مطلوب تو نبود


خونه تکونی دل:
خدايا من رو ببخش که به جاي اينکه دلم رو از لطف و محبت خودت پر کنم، به حسد و کينه و بخل و تکبر آلوده کردم و اينقدر دلباخته
و شيفته ی دنيا شدم که جايي واسه ی تو، توی دلم باقي نموند

خونه تکونی دست و پا:
خدايا من رو ببخش بخاطر همه ي کوتاهی ها و سستی ها و تنبلی هام. خدايا ببخش که با دست و پاهام کارهايی کردم و جاهايی رفتم که من رو از تو دور کرده

+ نوشته شده در  شنبه بیست و یکم خرداد ۱۴۰۱ساعت ۱۰:۳۷ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

 

مادری که دنیا هیچوقت اورا فراموش نمیکند :

وقتي گروه نجات زن جوان را زير اوار پيدا کرد , او مرده بود اما کمک رسانان زير نور چراغ قوه چيز عجيبي ديدند.زن با حالتي عجيب به زمين افتاده , زانو زده و حالت بدنش زير فشار اوار کاملا تعقيير يافته بود .

ناجيان تلاش مي کردند جنازه را بيرون بياورند که گرماي موجودي ظريف را احساس کردند .

چند ثانيه بعد سرپرست گروه ديوانه وار فرياد زد :بياييد , زود بياييد ! يک بچه اينجاست . بچه زنده است .  

وقتي اوار از روي جنازه مادر کنار رفت دختر سه_چهار ماهه اي از زير ان بيرون کشيده شد .

نوزاد کاملا سالم و در خواب عميق بود . مردم وقتي بچه را بغل کردند , يک تلفن همراه از لباسش به زمين افتاد که روي صفحه شکسته ان اين پيام ديده ميشد :

 عزيزم: 
اگر زنده ماندي هيچ وقت فراموش نکن
که مادر با تمامي وجودش دوستت داشت..❤️

+ نوشته شده در  پنجشنبه دوازدهم خرداد ۱۴۰۱ساعت ۶:۵۰ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

١- اگه میخوای راحت باشی ، کمتر بدون ؛

و اگه میخوای خوشبخت باشی ، بیشتر بخون.

 

٢- تا پایان کار، از موفقیت در آن ، با کسی صحبت نکن.

 

٣- قبل از عاشق شدن ،

ابتدا فکر کن  ، که آیا طاقت دوری ، جدایی و سختى رو دارى يا نه؟

 

٤- برای حضور در جلسات ، حتی یک دقيقه هم تأخير نكن.

٥- "سکوت" تنها پاسخی است که اصلا ضرر ندارد.

 

٦- نصیحت کردن ، فقط زمانی اثر دارد که 2 نفر باشید.( در بين جمع كسى را نصيحت نكن )

 

٧- در مورد همسر کسی  اظهار نظر نکن ،

نه مثبت نه منفی.

 

٨-  نوشیدنی های داخل لیوان و یا فنجان را تا آخر ننوش.

 

٩-  در اختلاف خانوادگی حتی اگر حق با تو است ،  شجاع باش و تو از همسرت عذر خواهی کن.

 

١٠- برای کودکان اسباب بازی های جنگی هدیه نبر.

 

١١- نه آنقدر کم بخور که ضعیف شوی ،

و نه آنقدر زیاد بخور که مریض شوی.

 

١٢- بدترین شکل دل تنگی آن است ،

که در میان جمع باشی و تنها باشی.

 

١٣- شخص محترمی باش ،

و بدون اطلاع به خانه و محل کار کسی نرو.

 

١٤- هوشیار باش،

استفاده از مشروبات و نوشیدنی الکلی تو را گرفتار خواهد کرد.

 

١٥- وجدانت را گول نزن،

چون درستی و نادرستی کارت را به تو اعلام می کند.

 

١٦- موقع عطسه کردن ، حتما از دیگران فاصله بگیر و از دستمال استفاده کن.

ولی با تمام وجود عطسه کن.

 

١٧- عاشق همسرت باش تا بهشت را ببینی.

١٨- کثیف نکن، اگر حوصله تمیز کردن نداری.

 

١٩- بخشیدن خطای دیگران بسیار قشنگ است، تجربه کردنش را به تو پیشنهاد می کنم.

 

٢٠- همه جا از همسرت تعریف و تمجید کن، حتی در جهنم.

 

٢١- با کارمندانت مهربان، ولی قاطع باش.

 

٢٢- غرور کسی رو نشکن،

چون مثل شیشه ی شکسته برای تو، خطر آفرین است.

٢٣- عمل خلاف را، نه تجربه کن، نه تکرار.

 

٢٤- در جايى كه اشتباهى ازت سر زد ، با شجاعت اقرار کن که اشتباه کردی.

٢٥- هنر نواختن را یاد بگیر،

نواختن موسیقی در هیچ کشوری گدایی نیست.

 

٢٦- هنگام صحبت کردن با دیگران ،

به چشم آنها نگاه کن تا پیام و کلام تو را درک کنند.

٢٧- با دندان، میخ نکش.

 

 

٢٨- کسی را که به تو امیدوار است ،

نا امید نکن.

٢٩- برای کسی که دوستش داری ،

در روز تولدش پیام تبریک ارسال کن.

 

٣٠- اولین خیّر باش.

٣١- با داشتن همسری خوب و خوش اخلاق، همه کس و همه چیز را یکجا داری.

 

٣٢- در دفتر و منزل، گل های زیبا داشته باش.

٣٣- حسابداری و روشهای آنرا یاد بگیر.

 

٣٤- تزریق سرم وآمپول را یاد بگیر.

٣٥- وارد سیاست نشو.

 

٣٦- به سفر و همسفر فکر کن.

٣٧- تا ندانی ، نمی توانی ؛

پس بدان ، تا بتوانی.

 

 

📚 چکیده ای از کتاب

این کارو نکن،  این کار را بکن 

+ نوشته شده در  سه شنبه دهم خرداد ۱۴۰۱ساعت ۹:۴۶ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

 

🍃گفتم گرفتارم خدا       گفتی که آزادت کنم

🍂گفتم گنه کارم خدا      گفتی که عفوت میکنم

🍃گفتم خطا کارم خدا     گفتی که می بخشم خطا

🍂گفتم جفا کارم خدا      گفتی وفایت میدهم

🍃گفتم صدایت میکنم    گفتی جوابت می دهم

🍂گفتم ز پا افتاده ام      گفتی بلندت میکنم

🍃گفتم نظر بر من نما     گفتی نگاهت می کنم

🍂گفتم بهشتم می بری؟   گفتی ضمانت می کنم

 

🍃گفتم که من شرمنده ام  گفتی که پاکت می کنم

🍂گفتم که یارم می شوی    گفتی رفاقت میکنم

🍃گفتم ندارم توشه ای       گفتی عطایت میکنم

🍂گفتم دردمندم خدا           گفتی مداوایت کنم

🍃گفتم پناهی نی مرا          گفتی پناهت می دهم

 

✅خدا را برای تمام لحظه هایتان

آرزو میکنم

التماس دعا

+ نوشته شده در  جمعه ششم خرداد ۱۴۰۱ساعت ۶:۱۲ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

🍂پدری وارد داروخانه شد وبالهجه اي ساده  گفت:
کرم ضد سيمان دارين؟
🍂متصدي داروخانه با لحني تمسخر آميز گفت:
بله که داريم کرم ضد تيرآهن و آجرم داريم حالا خارجي ميخواي يا ايراني؟
خارجيش گرونه ها گفته باشم!
🍂مرد نگاهي به دستانش کرد و روبه روي فروشنده گرفت و گفت:
ازوقتي کارگر ساختمون شدم دستام زبر شده نميتونم دخترمو نوازش کنم...
اگه خارجيش بهتره، خارجيشو بده !
لبخند روي لبان متصدي يخ زد!!!
🍂واقعا چه حقير و کوچک است آن که به خود مغرور است
چراکه نمي داند بعد از بازي شطرنج
شاه وسرباز را دريک جعبه مي گذارند...
انسانيت و تقواست که سرنوشت ساز است ...
🍂جايگاه شاه و گدا و دارا و ندار همه " قبر "است...
مواظب باشيم که «تقوا»بايک «تق» «وا» نرود!!!!!
براي رسيدن به کبريا بايد نه "کبر"داشت نه"ريا"!!!!
#حواسمون_رو_جمع_کنیم

🍃

+ نوشته شده در  جمعه سی ام اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت ۱۲:۰ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

بیایید قدری از خودمان تعریف کنیم
(تقدیم به مو سفیدان گرامی)

قهرمانان بی مدال :
ما قهرمانان بی مدالی بودیم که هرگز ما را بالای سکویی نبردند و مدال افتخاری بر گردنمان نیاویختند.
کسی ما را تافته جدا بافته تربیت نکرد و تا مدرسه بدرقه نشدیم و پشت در مدرسه با ماشین به استقبالمان نیامدند.
خودمان تنها به مدرسه رفتیم و ثبت نام کردیم و آخر سال هم کارنامه  گرفتیم .
در هیچ کلاس فوق برنامه ای ثبت نام نشدیم.
به کلاس موسیقی و استخر و زبان و کامپیوتر و...نرفتیم .
بازیهای ما و خوشگذرانی های ما در کوچه برگزار شد . 
ما هنوز با هم بازیهایمان رفیق شفیق مانده ایم .
در خانه کسی در جستجوی معدل و نمرات ما نبود و حتی بعضی از والدین نمی دانستند فرزندشان در چه پایه ای تحصیل می کند؟ 
هرگز از ما برای کاری نظر سنجی نشد .
ما نسلی بی توقع و پر بازده بودیم و هیچگاه بارمان را بر دوش کسی تحمیل نکردیم.
کمتر خواسته ای بود که به آن برسیم و آرزوهای ما  لابلای روزهای شلوغ زندگی گم‌ شد . 
ما نسلی بودیم ‌که بی سر و صدا و بی توقع و کم هزینه بزرگ شدیم و همیشه کمک حال خانواده بودیم .
زنده بودیم و گذران زندگی بودیم و ازدواج کردیم .
                                       ◼◼
نسلی شدیم که فرزندانمان را حمایت کردیم . 
کوله پشتی هایشان را بردوش گرفتیم و بدرقه شان کردیم و به استقبالشان تا مدرسه رفتیم .
فرزندانمان را غرق در مهر و مهر ورزی کردیم .‌
چندین ‌مهارت به آنها آموختیم و در کلاسهای متعدد ثبت نامشان کردیم .
ما فرزندانمان را نابغه تربیت کردیم و باز هم برای خودمان کاری نکردیم .
ما نسلی بودیم مهربان و مسئول و مهرورزی را تمام کردیم و مادران و پدرانمان را به خانه سالمندان نسپردیم و علاوه بر بار زندگی خودمان ، آنها را نیز تا آخرین لحظه درحد توانمان حمایت کردیم .‌ 
راستی ما چگونه اینچنین مسئولیت پذیر شدیم؟
اینهمه مهر و مهربانی را از کجا آموختیم؟ 
ما نسلی بودیم که هیچکس ما را نشناخت و فرصت خاصی برای رشد ما فراهم نشد .
چنین نسلی هرگز نخواهد آمد .!
هیچکس ما را نابغه تربیت نکرد اما نابغه شدیم!
نابغه هستیم و مسئولیت پذیر و هنوز هم در میانسالی با شور و شوق و پر تلاش زندگی می کنیم و دنیا زیر پاهای ما می چرخد .
دلتنگ می شویم ، خسته می شویم ، اما نامهربان نمی شویم و مسئولیتهایمان را ترک نمی کنیم .

درود بر ما و پاینده باشیم .🧡🦋😊🙏

+ نوشته شده در  سه شنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ساعت ۱۱:۱۰ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

 

اگر کشتی را در آب ببینی طبيعي است، اما اگر آب را در کشتی ببینی خطرناک است. تو در قلب دنیا باش ولی دنیا  در قلب تو نباشد                                        

▁▂▃▄▅🦋🦋🦋▅▄▃▂▁

🥀اگر چیزی از دست دادی که انتظارش را نداشتی، خداوند چیزی به تو خواهد داد که توقع به دست آوردنش را نداشتی.

▁▂▃▄▅🦋🦋🦋▅▄▃▂▁

 خوشبین و امیدوار باش وقتی کارهایت گره می خورد، زیرا خداوند دو بار قسم یاد کرده که به دنبال هر سختی آسانی است 

▁▂▃▄▅🦋🦋🦋▅▄▃▂▁

 🥀زندگی از مرگ پرسید :
چرا من نزد انسان ها محبوب هستم ولی از تو نفرت دارند؟
مرگ جواب داد :
برای اینکه تو دروغی زیبا و من حقیقتی دردناک هستم


▁▂▃▄▅🦋🦋🦋▅▄▃▂▁

🥀 اگر معتقد بودی که بعد از هر شقاوتی سعادت و بعد از هر اشکی لبخند خواهد بود عبادت بزرگی را ادا کرده ای که همان، گمان نیکو به خداوند است.

▁▂▃▄🦋🦋🦋  ▅▄▃▂▁

🥀اگر آدرس رزق و روزیت را نمی دانی .... نترس... چون او آدرس تو را می داند... اگر تو به او نرسیدی ... حتما او به تو خواهد رسید.

🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋

 🥀اگر بدی را با بدی پاسخ دهیم ... کی بدی پایان خواهد یافت؟

🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋

🥀 به خاطر نعمت و دارایی به هیچ کس حسادت نکن زیرا نمی دانی خداوند در مقابل چه چیزی را از او ستانده است .... اندوهگین نباش اگر مصیبتی به تو رسید زیرا نمی دانی خداوند در مقابل چه چیزی را به تو خواهد داد"

🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋

هر سقوطی پایان نیست ... سقوط و نزول باران، زیباترین آغاز است.

🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋

 🥀حکیمی  می گوید : 
من از اینکه بدون کفش راه می رفتم می گریستم ... اما وقتی مردی بدون پا دیدم، از گریستن دست کشیدم .... در هر وضعیتی، شاکر خداوندشدم.

🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋

 🥀 اگر با پولت صدقه نمی دهی
با لب و دندانت صدقه بده
"سخن خوب ونیکو بگو" 

🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋

از کارهای عجیب و غریب انسان است که از شنیدن نصیحت متنفر است ولی به رسوایی و بدیها گوش می دهد...

🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋

🥀سعی کن مردم در تو فقط سعادت و خوشبختی سراغ داشته باشند و از تو فقط لبخند ببینند.

🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
🤔🤔👍🏼💐🥂💖💐👌
 *هیچکس از آخرین خداحافظی باخبر نیست ... 
قدر یکدیگر را بدانیم .

+ نوشته شده در  چهارشنبه دهم فروردین ۱۴۰۱ساعت ۶:۳۵ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

١_ ترسناك ترين جاي جهان ذهن شماست.
٢_ عمل باشيد نه عكس العمل ، صدا باشيد نه انعكاس صدا . 
۳_ مراقب بدن خود باشيد ، زيرا تنها جايي است كه تا آخر عمر در آن زندگي مي كنيد . 

٤_ اجازه ندهيد رفتار ديگران آرامش دروني شما را بهم بزند . 

٥_ آرزو كردن براي اينكه جاي شخص ديگري باشيد ، يعني ناديده گرفتن خودتان. 

٦_ ارزش شما با رفتار ديگران با شما، تعيين نميشود. 

٧_ اگر كسي كار اشتباهي انجام داد، همه خوبي هايش را فراموش نكنين. 

٨_ قهرمان بودن يعني ايمان به خود، وقتي ديگران به شما اعتقادي ندارند. 

٩_ كساني كه در گذشته زندگي مي كنند، آينده خود را محدود مي كنند. 

١٠_ هيچ يك از ما برنده يا بازنده به دنيا نيامده ايم ، انتخاب كننده به دنيا آمده ايم .
توصيه هايي براي توسعه فردي

🔮اگر ديدي مردم از تو خوششان مي آيد؛ پس بدان آنها از نعمتي که خداوند به تو عطا کرده خوششان آمده؛ واز عيوبي که خداوند آنها را ستر کرده خبر ندارند؛ پس خدا را شکر کن و به خود مغرور نشو. 

🔮🔮🔮🔮🔮

🔮 اگر مي خواهي خوشبخت باشي؛ خيلي به خاطرات گذشته توجه نکن؛ ودنبال کسي که به تو نمي انديشد ندو؛ چون کسي در فراق کسي نمي ميرد؛ پس خدا را بر نعمت فراموشي شکر کن.

🔮🔮🔮🔮🔮

🔮انتظار نداشته باش که از ديگران بهتر باشي؛ ولي انتظار داشته باش تا از گذشته ي خودت بهتر باشي.

🔮🔮🔮🔮🔮
 
🔮وقتي انديشه ها به انديشه ديگران مشغول مي شود؛ کوچک مي شود؛ ووقتي انديشه به خود تکيه مي کند بزرگ مي شود.!!

🔮🔮🔮🔮🔮

🔮 سکوت در مواقع سخت وطاقتفرسا احترام مي آورد، بر عکس کشمکش وجدال که موجب نفرت وکينه مي شود !!

🔮🔮🔮🔮🔮

🔮 مردي خوشتيپ وخوش هيکل جلو سقراط ايستاد وبه لباس و قيافه اش افتخار کرد؛ سقراط به او گفت: (حرف بزن تا ببينمت).... پس مواظب حرفهايت باش که حرفهايت شخصيتت است. !!

🔮🔮🔮🔮🔮

🔮 از حکيمي پرسيدند:چرا از کسي که اذيتت مي کند انتقام نمي گيري؟ با خنده جواب داد: آيا حکيمانه است سگي را که گازت گرفته گاز بگيري؟!

🔮🔮🔮🔮🔮

🔮با هر انساني آنطور رفتار کن که او مهمترين شخص در دنياست؛ نه بخاطر اينکه احساس خوشبختي خواهي کرد؛ ولي بخاطر اينکه تو دوستان بيشتري را بدست خواهي آورد؛ که همان احساس را با تو رد وبدل مي کنند !!

🔮🔮🔮🔮🔮

🔮 با انسانهاي مثبت معاشرت کن؛ چون آنها بر انديشه وعقل ورفتارت تأثير مي گذارند؛ وتو بصورت ناخودآگاه به انساني مثبت تبديل خواهي شد؛ وآنگاه شروع به تاثير بر ديگران خواهي کرد !!

🔮🔮🔮🔮🔮

🔮اگر کسي با تندي تو را نصيحت کرد، سخنش را قطع نکن، واز ملاحظاتش استفاده کن؛ چون در پشت تندي اش محبت عميقي قرار دارد، مانند کسي نباش که ساعت زنگدار را مي شکند فقط بجرم اين که او را بيدار کرده است. !!

🔮🔮🔮🔮🔮

🔮لبخند برايت نان نمي خرد..!! ولي برايت دلهايي را مي خرد.!" پس آفرين به ديني که لبخند را عبادتي قرار داده که بخاطر آن مأجور مي شويم.

🔮🔮🔮🔮🔮

🔮ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﺑﻨﮕﺮﯾﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺷﮑﺮ ﮐﻨﯿﺪ .ﺑﻪ ﺟﻠﻮ ﺑﻨﮕﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻨﯿﺪ .ﺍﻭ ﺩﺭﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﻨﺪﺩ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ
ﮔﺸﻮﺩﻧﺶ ﻧﯿﺴﺖﻭ ﺩﺭﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺸﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ
ﺑﺴﺘﻨﺶ ﻧﯿﺴﺖ
🔮🔮🔮🔮🔮

🔮 ﺍﮔﺮ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺨﻨﺪ ﺗﺎ ﻏﻢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﺸﻮﺩ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻦ
ﺗﺎ ﺷﺎﺩﯼ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﻧﮕﺮﺩﺩ. 

🔮🔮🔮🔮🔮

🔮ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﻓﻖ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ .
ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻧﺎﻣﻮﻓﻖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻨﺪ : ” ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ، ﭼﻪ ﺳﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﺩ؟                        امیدوارم سبک زندگی مان بر اساس سبک زندگی قرآنی عترتی باشد.

+ نوشته شده در  دوشنبه شانزدهم اسفند ۱۴۰۰ساعت ۶:۴۱ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  |