معنی اسم کشورها:

آلمان: سرزمین همه ی مردان یا قوم ژرمن

آرژانتین: سرزمین نقره

انگلیس: سرزمین قوم آنگل

پرتغال: بندر قوم گال

ترکیه: سرزمین قوی ها

ژاپن: سرزمین خورشید تابان

عربستان سعودی: سرزمین بیابان گردها

عراق: ایراک به معنی ایران کوچک

سوئیس: سرزمین مرداب

شیلی: پایان خشکی-برف

قطر: شاید به معنای واقعی

فرانسه: سرزمین قوم فرانک ها

💚ایران: سرزمین نجیب زادگان💚

آمریکا: از نام آمریگا وسپوچی

بحرین: دو دریا

نیجریه: سرزمین سیاه

هلند: سرزمین چوب

ازبکستان: سرزمین خود سالارها

ایسلند: سرزمین یخ

چین: سرزمین مرکزی

روسیه: درخشنده سفید

سوریه: سرزمین آشور

فنلاند: سرزمین قوم «فن»

کانادا: دهکده

برزیل: چوب قرمز

مکزیک: اسپانیای جدید

کلمبیا: سرزمین کریستف کلمب

تاجیکستان: سرزمین آزادگان

‌@shemshakghadim

+ نوشته شده در  چهارشنبه سی ام آذر ۱۴۰۱ساعت ۹:۰ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

🔴 *ارسطو بعد از خواندن و نوشتن دهها کتاب فلسفه‌ و عمری تجربه نهایتا" به مردم این توصیه ها را کرد :*

*با دوستانتان بحث سیاسی نکنید؛*
سیاست دوستی‌ها را خراب می‌کند
در حالی‌که سیاست‌مداران،
راهشان را ادامه می‌دهند،
شما دوستانتان را از دست خواهید داد.

*در ٤٠ سالگی، افراد با تحصیلات کم و زیاد مثل همند*
(حتی ممکن است افراد با تحصیلات کمتر پول بیشتری در بیاورند؛

*در ٥٠ سالگی، زشت و زیبا مثل همند.*
(مهم نیست چقدر زیبا باشین.
توی این سن، کم کم چروک‌ها و لک‌های تیره رو آشکار میشن)؛

*در ٦٠ سالگی، مقام بالا و پایین مثل همند.*
(بعد از بازنشستگی، حتی یه پادو هم از نگاه کردن به رئیسش اجتناب می‌کنه)؛

*در ٧٠ سالگی، خونه‌ بزرگ و کوچک مثل همند.*
(تحلیل مفاصل، سختی حرکت، فقط یه محیط کوچیک برای نشستن لازمه)؛

*در ٨٠ سالگی، پول داشتن و نداشتن مثل همند.*
(حتی موقعی که بخواین پول خرج کنین، نمی‌دونین کجا خرجش کنین)؛

*در ٩٠ سالگی، اگر زنده باشیم ،خواب و بیداری مثل همند.*
(بعد از بیداری نمیدونين چیکار كنين)؛

*زندگی را آسان بگیرید.*
هیچ معمایی نیست که بخواهید حلش کنید.
*در طولانی مدت همه‌ ما مثل همیم
.*
پس تا می‌توانید عشق بورز

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و نهم آذر ۱۴۰۱ساعت ۸:۳۷ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

*دارم به خانه سالمندان ميروم*

این متن توسط یک خانم نویسنده بازنشسته نوشته شده که احساسش را زمان انتقال به خانه سالمندان به نگارش در آورده است:

*دارم به خانه سالمندان می روم، مجبورم....*

وقتی زندگی به نقطه ای میرسد که دیگر قادر به حمایت از خودت نیستی، بچه هایت به نگهداری از فرزندان خودشان مشغول اند و نمی توانند ازتو نگهداری کنند،
این تنها راه باقی‌مانده است.

خانه سالمندان شرایط خوبی دارد: اتاقی ساده، همه نوع وسایل سرگرمی، غذای خوشمزه، خدمات هم خوب است.
فضا هم بسیار زیباست اما قیمتش ارزان نیست.
حقوق بازنشستگی من به سختی می تواند این هزینه را پوشش دهد.

البته اگر خانه ی خودم را بفروشم به راحتی از پس هزینه اش برمی آیم.

می توانم در بازنشستگی خرجش کنم؛ تازه ارث خوبی هم برای پسرم بگذارم.

پسرم می گوید : «پول ها و اموالت باید به خودت لذت بدهد. ناراحتِ ما نباش.»

حالا من باید برای رفتن به خانه سالمندان آماده شوم.
به هم ریختن خانه خیلی چیزها را دربرمی گیرد:

1⃣ جعبه ها، چمدان ها، کابینت و کشوها که پر از لوازم زندگی است، لباس ها و لوازم خواب برای تمام فصول.

2⃣ از جمع کردن خوشم می آمد.
کلکسیون تمبر، ده ها نوع قوری دارم. کلکسیون های کوچک زیاد، مثل گردنبندهایی از سنگ کهربا و چوب گردو و از این قبیل.

3⃣ عاشق کتابم. کتابخانه‌ام پر از کتاب است. انواع شیشه بطری مرغوب خارجی.
از هر نوع وسایل آشپزخونه چند ست دارم.

4⃣ دیگ و قابلمه و بشقاب و هر چه که می شود دریک آشپزخانه پر تصور کرد.
ده ها آلبوم پر از عکس و...

به خانه پر از لوازم نگاه می‌کنم و نگران می شوم.

خانه سالمندان تنها یک اتاق با یک کابینت، یک میز، یک تخت، یک کاناپه، یک یخچال، یک تلویزیون، یک گاز و ماشین لباسشویی دارد.

دیگر جایی برای آن همه وسایلی که یک عمر جمع کرده ام ندارد.

یک لحظه فکر می کنم مالی که جمع کرده ام، دیگر متعلق به من نیست.
در واقع این مال متعلق به دنیاست.

به این ها نگاه می کنم، با آن ها بازی می کنم، از آن ها استفاده می کنم، ولی نمی توانم آن ها را با خودم به خانه سالمندان ببرم.

می خواهم همه اموالم را ببخشم، ولی نمی توانم؛ هضمش برایم مشکل است.
از طرفی بچه ها و نوه هایم برای کارهایم و این همه چیز جمع آوری شده ارزش آنچنانی قائل نیستند.
به راحتی می توانم تصور کنم که آن ها با این همه چیزی که با سختی جمع کرده ام، چطور برخورد می کنند:

همه لباس ها و پوشاک گران قیمت دور ریخته می شود. عکس های با ارزش نابود می شود، کتاب ها، فله‌ای فروخته می شود.
کلکسیون هایم چه ؟؟!!!!
مبلمان هم با قیمتی بسیار کم فروخته می شود.

از بین کوه لباسی که جمع کرده بودم، چند تکه برداشتم، چند تا وسیله آشپزخانه، چند تا از کتاب های مورد علاقه‌ام و چند تا قوری چای.
کارت شناسایی و شهروندی، بیمه، سند خانه و البته کارت بانکی، تمام.

این همه متعلقات من است. میروم و با همسایه‌ها، خداحافظی می‌کنم....

سه بار سرم را به طرف درب خانه خم می کنم و آن را به دنیا می سپارم.

*بله در زندگی، شما روی یک تخت می خوابید و در یک اتاق زندگی می کنید بقیه اش برای تماشا و بازی است.*

بالاخره مردم بعد از یک عمر زندگی می فهمند:
ما واقعا چیز زیادی نیاز نداریم.

1⃣ دور خودتان را برای خوشحال شدن، خیلی شلوغ نکنید.

2⃣ رقابت برای شهرت و ثروت خنده دار است.

3⃣ زندگی بیشتر از یک تختخواب نیست.

4⃣ افسوس
که هر چه برده ایم، باختنی است.

5⃣ برداشته ها، تمام گذاشتنی است.

پس در لحظه و حال زندگی کنید.

زیاد در گیر تجملات، خانه، ماشین و.... نباشید.

*در یک کلام انبار دار نباشید.*

*سبکبال باشید، از زندگی لذت ببرید، خوب باشید، با خودتان، با دیگران، با همه.*

« خوب بخورید ، خوب بپوشید ، خوب سفر کنید ، زندگی را زیاد سخت نگیرید🤛🤜

« توصیه می کنم حتما بخونید ، این برای همه ما هست ، امروز پدر و مادران ما ، فردا نوبت خود ما 🙏

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم آذر ۱۴۰۱ساعت ۹:۱۹ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

🍃منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش و اشکهایت را با دستان خود پاک کن (همه رهگذرند)

🍃زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست که بتواند به راحتی قلبی را بشکند (مراقب حرفهایت باش)

🍃به کسانی که پشت سرت حرف میزنند بی اعتنا باش آنها جایشان همانجاست دقیقا پشت سرت (گذشت داشته باش)

🍃گاهی خداوند برای حفاظت از تو کسی یا چیزی را از تو میگیرد اصرار به برگشتنش نکن پشیمان خواهی شد (خداوند وجود دارد پس حکمتش را قبول کن)

🍃عمر من 80 سال است ولی مثل 8 دقیقه گذشت و داره به پایان میرسه (دراین دقیقه های کم کسی رااز دست خودت ناراحت نکن)

🍃نه سفیدی بیانگر زیبایی است و نه سیاهی نشانه زشتی... کفن سفید اما ترساننده است.. و کعبه سیاه اما محبوب ودوست داشنتی است.

🍃انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش.

اگرصدای بلند نشانگر مردانگی بود سگ سرورمردان بود.

🍃اگر لختی و برهنگی نشانه يي زیبایی بود، میمون از همه زیباتر بود.

🍃قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هات را به پیش خدا گلایه کنی نظری به پایین بینداز و داشته هايت را شاکر باش.

✅انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی فکر.

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و چهارم آذر ۱۴۰۱ساعت ۲:۱۱ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

🍃منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش و اشکهایت را با دستان خود پاک کن (همه رهگذرند)

🍃زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست که بتواند به راحتی قلبی را بشکند (مراقب حرفهایت باش)

🍃به کسانی که پشت سرت حرف میزنند بی اعتنا باش آنها جایشان همانجاست دقیقا پشت سرت (گذشت داشته باش)

🍃گاهی خداوند برای حفاظت از تو کسی یا چیزی را از تو میگیرد اصرار به برگشتنش نکن پشیمان خواهی شد (خداوند وجود دارد پس حکمتش را قبول کن)

🍃عمر من 80 سال است ولی مثل 8 دقیقه گذشت و داره به پایان میرسه (دراین دقیقه های کم کسی رااز دست خودت ناراحت نکن)

🍃نه سفیدی بیانگر زیبایی است و نه سیاهی نشانه زشتی... کفن سفید اما ترساننده است.. و کعبه سیاه اما محبوب ودوست داشنتی است.

🍃انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش.

اگرصدای بلند نشانگر مردانگی بود سگ سرورمردان بود.

🍃اگر لختی و برهنگی نشانه يي زیبایی بود، میمون از همه زیباتر بود.

🍃قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هات را به پیش خدا گلایه کنی نظری به پایین بینداز و داشته هايت را شاکر باش.

✅انسان بزرگ نمیشود جز به وسیله ی فکر.

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و چهارم آذر ۱۴۰۱ساعت ۲:۷ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

هوای قلب ها را داشته باشید
خیلی تنهاند .........

✅سلامتیش صلوات

خجالت نکش عزیزم کپی کردنش عشق میخواد

««بهترین زیبایی های خلقت»»

👷🏿 زیباترین کلام:بسم الله...
👷🏿زیباترین تکیه گاه:خدا
👷🏿زیباترین دین:اسلام
👷🏿زیباترین خانه:کعبه
👷🏿زیباترین بانگ:تکبیر
👷🏿زیباترین آواز:اذان

👷🏿زیباترین ستون:نماز
👷🏿زیباترین معجزه:قرآن
👷🏿زیباترین سوره:حمد
👷🏿زیباترین قلب:یاسین
👷🏿زیباترین عروس:الرحمن
👷🏿زیباترین محافظ:آیةالکرسی
👷🏿زیباترین عمل:عبادت
👷🏿زیباترین زیارت:خانه خدا

👷🏿زیباترین منزل:بهشت
👷🏿زیباترین مهاجر:هاجر
👷🏿زیباترین صابر:ایوب(ع)
👷🏿زیباترین معمار:ابراهیم(ع)
👷🏿زیباترین قربانی:اسماعیل(ع)
👷🏿زیباترین مولود:عیسی(ع)
👷🏿زیباترین جوان:یوسف(ع)
👷🏿زیباترین انسان:پیامبراسلام

👷🏿زیباترین پارسا:علی(ع)
👷🏿زیباترین مادر:زهرا(س)
👷🏿زیباترین مظلوم:امام حسن مجتبی(ع)
👷🏿زیباترین شهید:امام حسین(ع)
👷🏿زیباترین ساجد:امام سجاد(ع)
👷🏿زیباترین عالم:امام محمدباقر(ع)
👷🏿زیباترین استاد:امام صادق(ع)

👷🏿زیباترین زندانی:امام کاظم(ع)
👷🏿زیباترین غریب:امام رضا(ع)
👷🏿زیباترین فرزند:امام جواد(ع)
👷🏿زیباترین راهنما:امام هادی(ع)
👷🏿زیباترین اسیر:امام حسن عسکری(ع)
👷🏿زیباترین منتقم:امام زمان(عج)

👷🏿زیباترین عمو:حضرت عباس(ع)
👷🏿زیباترین عمه:حضرت زینب(ع)
👷🏿زیباترین سرباز:علی اکبر(ع)
👷🏿زیباترین غنچه:علی اصغر(ع)
👷🏿زیباترین شب سال:شب قدر
👷🏿زیباترین سفر: حج

👷🏿زیباترین محل تولد:کعبه
👷🏿زیباترین لباس: احرام
👷🏿زیباترین ندا: فطرت
👷🏿زیباترین سرانجام: شهادت
👷🏿زیباترین جنگ: نفس عماره
👷🏿زیباترین ناله: نیایش
👷🏿زیباترین اشک: اشک از توبه
👷🏿زیباترین حرف: حق
👷🏿زیباترین حق: گذشت
👷🏿زیباترین رحمت: باران

👷🏿زیباترین سرمایه: زمان
👷🏿زیباترین لحظه: پیروزی
👷🏿زیباترین کلمه: محبت
👷🏿زیباترین یادگاری: نیکی
👷🏿زیباترین عهد: وفا
👷🏿زیباترین دوست: کتاب

👷🏿زیباترین کتاب: قرآن
👷🏿زیباترین زینت: ادب
👷🏿زیباترین روزهفته: جمعه
👷🏿زیباترین خاک: تربت کربلا
👷🏿زیباترین ابزار: قلم
👷🏿زیباترین روزسال: مبعث

👷🏿 زیباترین بیابان: عرفات
👷🏿 زیباترین مزار: شش گوشه
👷🏿زیباترین شعار: صلوات
👷🏿زیباترین قبرستان: بقیع
👷🏿زیباترین زمین: کربلا
👷🏿زیباترین آرزو: فرج مهدی

زیباترین پایان: التماس دعا

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و دوم آذر ۱۴۰۱ساعت ۸:۱ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

بعضی نکات اساسی بعد از 60 سالگی

1) باید کم کم به تنهایی عادت کنیم زیرا در این سن اغلب تعداد اطرافیان نزدیک ما کمتر میشوند والدین خود را از دست داده ایم. دوستان و نزدیکان و همقطاران ما شروع به کم شدن میکنند و از نزد ما میروند. فرزندان ما جوان میشوند و وارد کارزار زندگی میگردند و مصروف چرخانیدن چرخ زندگی خود میشوند.
2) توجه جامعه و اطرافیان بما کمتر میشود قطع نظر از اینکه در گذشته چه مقامی و یا چه کار وکسبی و جایگاه شغلی داشته ایم. چه ما بخواهیم یا نخواهیم زمان میگذرد و بسرعت بسمت پیری میرویم و چندی بعد پیر زن و یا پیرمردی بیش نیستیم و دیگر آفتاب بخت بر ما نمیتابد پس برای آن روز ها باید آمادگی و با تنهایی و گوشه نشینی کم کم انس بگیریم تا با فرارسیدنش شوکه نشویم.
3) راه دشوار و صعب العبوری در پیش رو داریم , درد پا ،درد کمر چربی خون ، قند بالا، فشار بالا و انواع امراض دیگر در انتظار ماست. باید بیاموزیم چگونه ذهنیت مثبت داشته باشیم، با امراض کنار بیاییم و تمرینات مناسب و کافی را جزء عادات روزمره خود بسازیم.
4) به یک زندگی مقید و کودکانه خود را آماده بسازیم. مادر ما را بدنیا آورد در بستر نرم لالایی خواند و مارا بزرگ ساخت درحالی که خود قادر به خوردن و آشامیدن و رفع سایر احتیاجات خود نبودیم , آن وضعیت دو باره در حال رجعت و تکرار است ، باز به بستر نیاز داریم و پرستار و دایه که از ما مواظبت کند ولی تفاوتش اینست که در کودکی مادر با عشق و لبخند این ماموریت را برایمان انجام میداد ولی حالا کسی حاضر به انجامش نخواهد بود و اگر باشد هم نه تنها با علاقه انجام نمیدهد که بعضا با کراهت نیز توام است. پس از وضعیت کنونی خود باید شکر گذار باشیم و آمادگی پذیرش آن وضعیت را نیز داشته باشیم.
5) در مورد صرف سرمایه و دارایی خود باید عاقلانه تصمیم بگیریم و برای لذت بردن از عمر باقیمانده و سرمایه گذاری آن در راه هایی که خیر دنیا و آخرت درآن باشد بیندیشیم.
6) قبل ازانکه آسمان کاملا تاریک شود فضا بتدریج مکدر میشود و راهی را که همواره رفته ایم بدرستی نمی بینیم و پاها دیگر توان انتقال مارا از دست میدهند و بخاطر انتقال وزن خود به عصا نیازمند میشویم.
پس این سن یعنی 60 سالگی زمان بازنگری به رفتار و عادات خود نسبت به اطرافیان ماست.زندگی را چنانچه که هست باید دریابیم از لحظه لحظه باهم بودن لذت ببریم و از آنچه در اختیار داریم برای خود و عزیزان خود سهولت بیافرینیم. از رشد اطفال و نوادگان خود در پیش چشم مان حظ ببریم و لی باید متوجه باشیم که ارزش های ما و ارزش های نسل نوین متفاوت است و با امر ونهی بیجا سبب رنجش خود و عزیزانمان نشویم و به ارزش های ایشان احترام بگذاریم.
راه طبیعی زندگی را بپذیریم و با شنا کردن در مسیر معکوس خود و دیگران را خسته نسازیم.
حالا.در هر سن وسالی که هستید روز ها شب میشوند , هفته ها میگذرند , ماه ها طی میشوند و سال ها سپری میشوند و متوجه میشوی که 60 ساله ای و دیگر راه برگشت به عقب نیست. پس بیایید از وقت باقیمانده یا بهتر بگویم از عمر باقیمانده استفاده موثر نماییم
- بیاییداز انجام آنچه خوشحالمان میسازد دریغ نورزیم
- بیایید زندگی سیاه و سفید خود را رنگین بسازیم.
بیایید کلمه بعد یا پسان را از قاموس زندگی حذف کنیم و نگوییم :
- این کار را بعداً انجام میدهم
- بعداً میگویم
- بعداً درین مورد فکر میکنم
ما همیشه فرصت ها را به بعد موکول میکنیم زیرامتوجه نیستیم که : بعدا
- چای سرد میشود
- اولویت تغییر میکند
-خوشحالی باقی نمیماند
- شاید سلامت نباشیم
- اطفال بزرگ میشوند
- والدین پیر میشوند
-وعده ها فراموش میشوند
- روز شب میشود و ...
- زندگی ختم میشود
و زمانی ملتفت میشویم که بسیار دیر است. پس هیچ چیز را به بعد موکول نکنید زیرا همیشه در انتظار بعد بهترین لحظه ها از دست میروند. روز آنچه را میخواهیم برای خود و دیگران انجام دهیم امروز است .
شاید خواندن و شریک ساختن این متن با عزیزان تان را هم به بعد موکول کنید بعدی که هرگز نخواهد آمد.
شاد و سلامت و موفق باشید.

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و یکم آذر ۱۴۰۱ساعت ۱۰:۳۷ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

تصورکنید : مردی که همسرش به شدت بیمار است و چیزی به مرگش نمانده....
تنها راه نجات یک داروی بسیار گران قیمت است که در شهر فقط یک نفر هست که آن را می فروشد.
مرد فقیرِ داستانِ ما، هیچ پولی ندارد ، هیچ آشنایی هم برای قرض گرفتن ندارد، به سراغ داروفروش میرود و التماس می کند.
به دست و پایش می افتد و عاجزانه خواهش می کند آن دارو را برای همسر بیمارش به عنوان وام یا قرض به او بدهد.
دارو فروش به هیچ وجه راضی نمی شود، به هیچ وجه!!!
حالا مرد فقیرِ ما دو راه دارد ؛ یا دارو را بدزدد و یا شاهدِ مرگ همسرش باشد
مردِ فقیر ناچاراً دارو را شبانه می دزدد و همسرش را از مرگ نجات می دهد.
پلیس شهر او را دستگیر می کند
*جان کِلبِرگ،* روانپزشک و نظریه پرداز بزرگ قرن بیستم با طرح این داستان از مردم خواست به دو سوال *"جواب"* دهند:
۱- آیا کار آن مرد درست بود؟
۲- آیا برای این دزدی، باید *"مجازات"* شود؟ چرا ؟
داستان معروف کِلبِرگ تمام بزرگان دنیا را به چالش کشید !!!
وی پس از طرح آن گفت:
ازروی جوابی که میتوانید به این سوال بدهید من میتوانم میزان هوش و شعور اجتماعی شما را تشخیص دهم...
مهمترین قسمت این سنجش، پاسخ به سوال *"چرا"* در سوال دوم بود.
هر کس جواب متفاوتی می داد.
حتی سیاستمداران بزرگ دنیا به این سوال پاسخ دادند:
- آری، باید *"مجازات شود"* دزدی بهرحال دزدیست !!!
*"زیر پا گذاشتن مقررات"*
به هر حال *"گناه"* است. فارغ از بیماری همسرش.
کار آن مرد درست نبود اما مجازات هم نشود. زیرا فقیر است و راهی نداشته.
اما هنگامی که از *"گاندی"* این سوال را پرسیدند : پاسخ عجیبی داد !!!
گاندی گفت:
کار آن مرد درست بوده است و نباید مجازات شود!
پرسیدند چرا نباید مجازات شود ؟
گاندی قاطعانه گفت:
*"زیرا قانون از آسمان نیامده است"*
ما انسان ها *"قانون"* را نوشته ایم تا *"راحت تر"* زندگی کنیم.
تا بتوانیم در *"زندگی اجتماعی"* کنار هم تاب بیاوریم.
اما هنگامی که قانون *"منافی جان یک انسان بی گناه"* باشد، دیگر قانون نیست.!
*"جان انسان ها در اولویت است."*
آن قانون باید عوض شود.
گاندی گفت:
انسان بر قانون مقدم است.
کِلبِرگ پس از شنیدن سخنان گاندی گفت: بالاترین نمره ای که میتوان به یک مغز داد همین است.
قانونی که جان پناهِ درماندگان و نیازمندان نباشد همان بهتر که در کتابی بسته بماند !!!
به امید روزی که انسانیت حرف اول را در جهان بزند. هرانسانی می تواند *آدم* باشدولی هرآدمی نمیتواند *انسان* باشد.

*🌹"فرمان در دست توست!…"🌹*

+ نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم آذر ۱۴۰۱ساعت ۱۱:۵۴ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

مایکل فلپس بزرگترین شناگر تاریخ است و قدش ۱۹۴ سانتی متر است.
‏یوسین بولت هم بزرگترین دونده تاریخ است و او هم ۱۹۴ سانتی متر قد دارد.

‏اما اگر این دو نفر جا به جا می‌‌شدند نه فلپس بزرگترین شناگر تاریخ میشد و نه بولت بزرگترین دونده تاریخ.

‏چرا؟
فلپس بالاتنه بلند و پایین تنه کوتاهی دارد و این باعث میشود سریعتر بقیه خودش را در آب رو به جلو هل بدهد وبرعکس بولت پایین تنه بلند و بالاتنه کوتاهی دارد و باعث میشود بتواند گام هایش را بلندتر از بقیه بردارد. حالا فکر کنید جای این دو نفر عوض میشد!؟
میشود نتیجه گرفت اولین شرط بهترین بودن این است که در بهترین جای ممکن خودت را قرار بدهی وگرنه شاید چیزی زیاد تغییر نکند!

این ماجرا در برندسازی شخصی «تناسب» نامیده می‌شود. تناسب به معنی متناسب کردن هدف و مسیر زندگی با ویژگی‌های «خود» است. یک هدف و مسیر که متناسب کسی دیگر است برای ما لزوما تناسب ندارد زیرا او با ما فرق دارد.

بیایید ریزبینانه‌تر به داستان نگاه کنیم؛ مایکل فلپس طول دستهایش از بدنش ۱۱ سانتی‌متر بلندتر است و شماره پایش نسبت به قدش چهار شماره بزرگتر است.
احتمالا وقتی به دنیا آمده مادرش خیلی غصه خورده و دوستانش در مدرسه او را مسخره کرده‌اند که یک بدن «بی‌تناسب» دارد! علاوه بر اینها در کودکی به اختلال کم‌توجهی-بیش‌فعالی (ADHD) مبتلا شد!
اما این نوع از بی‌تناسبی یک تناسب است برای ورزش شنا که دست‌هایش را به یک پروانه قوی پیشراننده و پاهایش را به کفش غواصی تبدیل می‌کند و حتی اختلالش هم شاید او را آماده تمرین‌های بیشتر می‌کند!

نتیجه
تناسب به معنی تناسب با دیگران نیست بلکه تناسب انتخاب‌ها با ویژگی‌های فردی است و اگر این تناسب برقرار باشد، بی‌تناسبی را هم می‌توانیم هوشمندانه به تناسب تبدیل کنیم!

+ نوشته شده در  شنبه دوازدهم آذر ۱۴۰۱ساعت ۵:۷ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

🔘داستان کوتاه


روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت. همه ساکنین جزیره قایق هایشان را آماده و جزیره را ترک کردند. اما عشـــق می خواست تا آخرین لحظه بماند، چون او عاشق جزیره بود.
وقتی جزیره به زیر آب فرو می رفت، عشق از ثروت که با قایقی باشکوه جزیره را ترک می کرد کمک خواست و به او گفت:« آیا می توانم با تو همسفر شوم؟»

ثروت گفت:« نه، من مقدار زیادی طلا و نقره داخل قایقم هست و دیگر جایی برای تو وجود ندارد.»
پس عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکان امنی بود، کمک خواست.
غرور گفت:« نه، نمی توانم تو را با خود ببرم چون تمام بدنت خیس و کثیف شده و قایق زیبای مرا کثیف خواهی کرد.»
غم در نزدیکی عشق بود. پس عشق به او گفت:« اجازه بده تا من باتو بیایم.»
غم با صدای حزن آلود گفت:« آه، عشق، من خیلی ناراحتم و احتیاج دارم تا تنها باشم.»
عشق این بار سراغ شادی رفت و او را صدا زد. اما او آن قدر غرق شادی و هیجان بود که حتی صدای عشق را هم نشنید.
آب هر لحظه بالا و بالاتر می آمد و عشق دیگر ناامید شده بود که ناگهان صدایی سالخورده گفت:« بیا عشق، من تو را خواهم برد.»

عشق آن قدر خوشحال شده بود که حتی فراموش کرد نام پیرمرد را بپرسد و سریع خود را داخل قایق انداخت و جزیره را ترک کرد. وقتی به خشکی رسیدند، پیرمرد به راه خود رفت و عشق تازه متوجه شد کسی که جانش را نجات داده بود، چقدر بر گردنش حق دارد.

عشق نزد علم که مشغول حل مساله ای روی شن های ساحل بود، رفت و از او پرسید: « آن پیرمرد که بود؟»
علم پاسخ داد: « زمان»
عشق با تعجب گفت:« زمان؟! اما او چرا به من کمک کرد؟»
علم لبخندی خردمندانه زد و گفت: « زیرا تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است.»

+ نوشته شده در  جمعه یازدهم آذر ۱۴۰۱ساعت ۵:۵۱ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

💎در یکی از روستاهای کوهستانی "دیاربکر" ترکیه، آموزگار دبستانی بنام احمد در درس ریاضی به شاگردانش میگوید که اگر در یک کاسه ۱۰ عدد توت فرنگی باشد، در ۵ کاسه چند عدد توت فرنگی داریم؟

دانش آموزان: آقا اجازه، توت فرنگی چیه؟

معلم: شما نمیدانید توت فرنگی چیه؟
دانش آموزان: ما تابحال توت فرنگی ندیده‌ ایم.

معلم فکری به نظرش میرسد، مقداری از خاک آن روستا را به یک مؤسسه کشت و صنعت در شهر "بورسا" فرستاده و از آنها سوال میکند که آیا این خاک برای کشت توت فرنگی مناسب است یا نه؟

آن مؤسسه پاسخ میدهد که این خاک و آب و هوای دیاربکر برای کشت توت فرنگی مناسب بوده و همچنین مقداری بوته توت فرنگی و دستورالعمل کاشت و داشت محصول را برای وی میفرستد.

معلم بچه ها را به حیاط مدرسه برده و طرز کاشتن بوته‌های توت فرنگی را به دانش آموزان یاد میدهد و به آنها میگوید که امسال از شما امتحان ریاضی نخواهم گرفت.

بجای آن به هر کدام از شما چهار بوته توت فرنگی میدهم که آنها را به خانه برده و کاشت آنها را همانطوری که یاد گرفته‌اید، به پدر و مادرتان یاد بدهید.

وقتی که توت فرنگیها رسیدند آنها را توی بشقاب گذاشته و به مدرسه می‌آورید.

برای هر ۱۰ عدد توت فرنگی یک نمره خواهید گرفت.

وقتی میوه‌ ها رسیدند، بچه‌ها آنها را در بشقابی گذاشته و به مدرسه ‌آوردند.

معلم میپرسد که مزه‌شان چطور بود؟ بچه ها میگویند که چون پای نمره در میان بود، اصلا از آنها نخورده ایم.

معلم میخندد و میگوید همه شما نمره کامل را میگیرید، میتوانید بخورید.

بچه‌ ها با ولعی شیرین توت فرنگیها را میخورند.

بعد از دو سال از آن ماجرا، مردم آن روستایی که تا به آن زمان توت فرنگی ندیده بودند، در بازارهای محلیشان، توت فرنگی میفروشند.

معلم بودن یعنی این...

فقط روی تخته سیاه آموزش ضرب و تقسیم نیست.

معلم بودن شاید از خود اثری برجا گذاشتن باشد.

پس بیاییم در زندگی اثری از خود بجا بگذاریم.

بیایم زندگی مردم را به سمت شادی تغییر دهیم.

کاری کنیم بعد از مرگمان ما را بخاطر بیارند...

+ نوشته شده در  پنجشنبه دهم آذر ۱۴۰۱ساعت ۹:۳ ق.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

مادری را پرسیدند؛

«کدامیک از فرزندان خود را»،

«بیش از دیگری» دوست میداری؟

💫مادر گفت؛

غایب آنها را تا وقتی که «بازگردد»،

بیمار آنها را تا وقتی که «خوب شود»،

کوچکترین آنها را تا وقتی که «بزرگ شود»،و،«همهٔ آنها را»،

تا«وقتی که زنده هستم»دوست دارم.!!!

قدر این «گوهر نایاب»،

و «غیرقابل تکرار» را «تا هست»، بدانیم،

«حرمتش»را، «عاشقانه پاس بداریم.»

+ نوشته شده در  یکشنبه ششم آذر ۱۴۰۱ساعت ۵:۲۰ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  | 

وقتی ناراحتی،

ميگن خدا اون بالا هست...

وقتی نا اميدی،

ميگن اميدت به خدا باشه

وقتی مسافری،

ميگن خدا پشت و پناهت

وقتی مظلوم واقع باشی،

ميگن خدا جای حق نشسته

وقتی گرفتاری،ميگن

خدا همه چيو درست ميکنه

وقتی هدفی تو دلت داری

ميگن از تو حرکت از خدا برکت

پس وقتی خدا حواسش به همه

و همه چی هست..ديگه غصه چرا؟

‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌«خدای خوبم شنیدم که

دعای دسته جمعی رو زودتر اجابت میکنی،

ما همه ی امیدمون به خودته،

خدایا دلتنگی و از ما بگیر

و دلی شاد نصیبمان کن

خدایا مریضی را از ما دور کن

و شادی و نشاط سلامتی را بر ما ببار

عزیز و مهربونم دعای ما را اجابت بفرما

الهی آمین

+ نوشته شده در  یکشنبه ششم آذر ۱۴۰۱ساعت ۵:۱۹ ب.ظ  توسط من و همسرم کپی با ذکر صلوات آزاد  |